آب يا سراب!
آب يا سراب!
از آیات هفتگانة 37 تا 43 سورة نور از صفحة 355 ، خداوند بعد از بحث پیرامون مردان الهی، در سومينآیة این صفحه، از ظلمتکفر و جهل و بیایمانی سخن میگوید.
آیة 39 میفرماید: «کافِران، اعمالشانکه در نظر ظاهربینان، بسیار بزرگ و چشمگیرآمده،آناعمال، همچونسرابی است در بیابانکهآدم تشنه،آنرا از دور،آب میپندارد و سویآن میشتابد. امّا همینکه نزدیکش شد، میبیند هیچ نیست و خیالی بیش نبودهاست».
در واقع، اینآیه، پاسخ اینسؤال استکهآیا مردمکافر، اگر اعمال خوبی در دنیا داشتهباشند، درآخرت، برای اعمال نیکشان، پاداشي خواهند داشت؟ یا خیر؛ بهخاطرکفرشان، محکوم به عذاب جاودانه خواهند بود وکمترینثوابی راجع به کارهای خوبشان نخواهند داشت؟ و اگر چنين است، چگونه میتوان باورکردکه افراد نیکوکاریکه دارای امانت و صداقت و اَحیاناً اهل خدمت به مردم و دستگیری از مستمندان هستند و در رأسآنها، مخترعان و مکتشفان، از دانشمندان و متفکّرانکه با اختراع و اکتشاف نیروی برق و بخار و شناختن میکروب انواع بیماریها و نشاندادن راههای درمانیآنها جداً خدمات بسیار ارزندهای به جامعة بشریکردهاند، تنهابهخاطرکفرشان، جهنّمی شوند؟
در جواب بایدگفت:کیفرآخرت تجلّیات اعمال و احوال دنیوی انسان استکهآنچه درکُمون بذر عمل است،آنجا بهصورت زنده و جاندارآشکارگردیده و عامل را مُتَنَعِّم یا معذّب به عذاب جاودان میسازد.
اینمطلب، بسی تعجّبآور استکه ما مردم باورمان میشودکه درخت خرما و بوتةگل، رويیدن و میوه وگلدادنش قانون معیّن و شرایط مخصوصی دارد. امّا گویي باورمان نمیشودکه رويیدن و میوهدادن درخت طوبی و باغستانهای جَنَّهُالمَأوی نیز قانون و شرایط مخصوصی داردکه باید از صاحبآنباغستانها و پرورشدهندة درخت طوبی پرسید تا بیانکندکه قانون و شرایطآن چیست؟
اگر بگويیم: فلانمردکشاورز، چون درخت را در جای نامناسبیکاشت و در نتیجه، میوه نداد، هیچ تعجّبی نمیکنیم و اعتراضی هم نمینمايیم. امّا اگر بگوییم: مردمکافر چون اعمال نیکشان مُنبَعِث از جان بیایمانشان بوده وآنان بذر عمل را در زمین قلبکفرآلود افشاندهاند و پلیدیکفر،آفتی استکه ریشة درخت اعمال را میپوسانَد و لذا در عالَمآخرت، چیزی ازکارهای نیکشان دستگیرشان نمیگردد، تعجّب میکنیم و زبان به اعتراض میگشايیم.
راستی، عجیب است! ما مردم چیدن یکگلابی از درختگلابی را مشروط به شرایطی میدانيم، امّا رسیدن به بهشت جاودان و برخوردارگشتن از ثمرات جِنان را مشروط به هیچ قید و شرطی نمیدانيم!
علف و ملخ را آفت درخت و زرع میشناسيم و با انواع وسایل میکوشيمکه اینآفات را از بین برده تا از مزارعمان محصول برداريم. امّا هرگز نمیخواهيم بفهميم و باورکنيمکهکفر و شرک و نفاق و ریا همآفت اعمال سعادتانگیز ابدی است و باید در مقام از بینبردنآنآفات از زمین جان خود برآیيم تا بتوانيم ازکِشتههای خود درآنجهان برخوردار گرديم. وگرنه، جز شکنجهها و عذابهای بیپایان وآتشهای سوزان، نصیبی نخواهيم داشت.
اینجا، با نقل یک حدیث از امام صادق(ع) به بحث خود خاتمه میدهیم: یکی از یاران امام صادق(ع) میگوید: از امام(ع) از سرّ خُلود و جاودانگی در بهشت وآتش پرسیدم. امام(ع) فرمود: علّت اينكه جمعي از اهلآتش، جاودان در آتش ميباشند، ايناستكه نيّتآنها در دنيا، اين بودهكه اگر براي هميشه، در دنيا بمانند، إلَيالأبَد، معصيت خدا كنند. و همچنين، اهل بهشت، ازآنجهت دائماً و بهطور جاودان، در بهشت ميمانندكه قصد و نيّتشان در دنيا، اين بودهكه اگر بمانند، تا هستند، اطاعت فرمان خدا نمايند. بنابراين، نيّتهاستكه ايندسته وآندسته را مُخَلَّد و جاودان ميسازد!!
بايد توجّه داشتكه با در نظرگرفتن اينكه جاودانگي در عذاب، برحسَب استفادة ازآيات و روايات معصومين(ع)، مخصوصآندسته ازگنهكاراني استكه مُعاند با حق بودهاند و از اينرو، پليديكفر و نفاق،آنچنان در اعماق روحشان ريشه دوانده و ظلمت روگرداني از خدا،آنگونه بر سراپاي جانشان مُسَيطِر و غالب شدهكهگناهانگيزي و عصيانگري، همچونطبيعت ثانويّهاي برايآنانگرديده! و از ذاتآلوده و طغيانخيزشان، جز تصميمگناه و عزم عصيان، چيز ديگري بر نميخيزد و تمايل وگرايشي جز به شرّ و فَساد، از طبعشان نمودار نميگردد! با در نظرگرفتن اينمطلب، مقصود اين حديث، از اينكه ميفرمايد: نيّتهاستكه هر دو دسته را مخلّد ميسازد، روشن ميشودكه نه مقصود ايناستكه مطلق نيّت و قصدگناه، موجب عذاب يا خلود در عذاب ميگردد! بلكه از قرائنآيات و روايات ديگر، بهدست ميآيدكه مقصود از نيّت در اينحديث، همانطبيعت ثانويّه و خصيصة راسخةگناهانگيزي استكه در روحآلوده به عِناد انسانكافر و منافق پديدآمده و او را دائمُالعَزم بر عصيان نمودهاست.
و طبيعي استكه چنينروح فسادانگيز دنيايي، جز ذاتآتشافروز عُقبايي، صورت ديگري نخواهد داشت!
تاریخ انتشار : ۱۸ آبان ۱۳۹۱
نویسنده : مدیر سایت
تاکنون هیچ دیدگاهی برای این نوشته ثبت نشده است.