چگونه اينگونه شد؟
چگونه اينگونه شد؟
از ميان آيات هشتگانة 111 تا 118 سورة نحل از صفحة 280، قرآن بعد از هشدار در مورد روز قيامت، درآية دوم اينصفحه، نتيجة كفران نعمتهاي الهي را در قالب يك مثال بيان ميكند.
آية 112 ميفرمايد: «وَ ضَرَب الله مَثَلاً: قَريَهًكانَتآمِنَهً مُطمَئِنَّه يَأتيها رِزقُها رَغَداً مِنكُلِّ مَكان فَكَفَرَت بِأنعُمِ الله فَأذاقَهَا الله لِباسَ الجوعِ وَ الخَوف، بِما كانوا يَكسِبون»؛ «خداوند، برايآنها كه ناسپاسيِ نعمت ميكنند، از سركشان محكوم به عذاب، ارائة نمونهكردهكه: منطقة آبادي بودهاستكه اهاليآن، دركمال امنيّت وآرامش، زندگي غرق در رفاه و نعمت داشتند.آنها، نعمت خدا را كفران نمودند و خداوند، بهكيفر اعماليكه مرتكب ميشدند، لباسگرسنگي و ترس را بر اندامشان پوشانيد».
درحقيقت، اينآية شريفه نمونهاي است از قرآنكريمكه ارتباط اعمالآدميان را با حوادث عالَم تكوين نشان داده و گوشزد ميكندكه از اوّل چنين نبودهكه زندگي بشر، غرق در نكبت و نفرت باشد و فرزندانآدم، از زمين وآسمان روي خوش نبينند و عَلَيالدّوام، با انواع و اقسام درد و رنجها و ناگواريها دست بهگريبان باشند.
آنروزكهآدم و حوّا(ع)، پدربزرگ و مادربزرگ ما، روي زمينآمدند،آسمان و زمين، با هم مهربان و خوش و خندان بودند.آسمان، دست نوازش بر سرِ زمين ميكشيد. باران، بهموقع برآن ميباريد.آفتاب، بهموقع برآن ميتابيد. تابستان، بهجاي خود، تابستان و زمستان، بهجاي خود، زمستان بود. در نتيجه، زمين هم متقابلاً به رويآسمان لبخند تشكّر ميزد وآنچه در دل داشت، از خيرات و بركات، بر دامن خود ظاهر ميساخت.كوه و دشت و چمن، شاداب و خرم، درختان، پُربار و جويباران، سرشار.آسمان، پدري فعّال و زمين، مادري مهربان. يككانون سعادت وگرم و بامَحبّتي تشكيل دادهبودند و فرزندان سالم وكامل، در دامن خود ميپرورانيدند.
اصلاً آمدنآدم و حوّا(ع) به اينعالَم خاكي، نه براي اين بودكهآنها و فرزندانشان، به زندگي نكبتباريكه ما اكنون، مبتلا بدان هستيم، مبتلا شوند. بلكه خدا خواستهبود تنها، يكگوشمالي بهآنها بدهد و بهخاطر يك ترك اولي، يعني خوبتر را رهاكردن و خوب را انجام دادن،كه مرتكب شدهبودند و از ميوة درختيكه ممنوع اعلام شدهبود، تناول كردند، محكوم به تبعيد شوند و از مقام قرب و همنشيني با فرشتگان طردگشته و به اينزمين خاكي بيفتند.
البتّه، در اينتبعيدگاه خاكي، همهگونهوسايل پذيرايي ازآندو شخصيّت محترم مهيّا شد! تنهاعذاب وگوشماليشان، اين بودكه در زمين بمانند و از عالم قرب خاصّ خدا دور باشند. و روشن استكه بالاترينعذاب براي انبيا و اوليا كه مقام معرفتشان فوقَالعاده بالاست، عذاب فراق است و پرشكنجهترينعقوبتها، عقوبت دورافتادن از وطن مألوف و جدا گشتن از همنشينان مأنوس است.
مثل اينكه استاد دانشگاهي را به روستايي ببرند وآنجا، در يك باغ بسيار باصفا و مجهّز به تمام جهازات زندگي خوش زندانياشكنند!آنجا، همهچيز هست. امّا درعينحال، او در عذاب است. زيرا ازكلاس درس و بحث و همنشينان خود محروم است. يا مانند اينكه مرغي را ازگلستان بگيرند و در قفس نگهدارند وآب و دانهاش را هم فراهم سازند. طبيعي استكه او، هواي گل و پرواز درگلستان و همنوايي با بلبلان در سر دارد و از اينجهت، در عذاب است.
آدم و حوّا(ع) نيز، بهخاطر ارتكاب ترك اولي، به زمين تبعيد و در اينجا زنداني شدند، امّا زندانيكه همهچيز از وسايل زندگي مرفّه درآن فراهم بود و تنهادشواريشان، دشواري فراق و دور افتادن از مقام قرب بودكه بنا بر روايتي، دويست سال برايآنگريستند تا آنجا كه فرشتگانآسمان ازگرية آنها اذيّت شدند.
حاصل اينكه هيچگاه،آدم و حوّا(ع) در تبعيدگاهشان، ازگرسنگي و تشنگي و ديگرسختيهاي زندگي نناليدهاند و از همهجهت، در رفاه بودهاند.
تا اينكه فرزندانشان، بر اثر اتّباع از اهواي نفساني، سر به طغيان و عصيان نهاده وكفران نعمتكردند. در نتيجه، خدا آنها را بهكيفر اعمالشانگرفت وآسمان و زمين را برآنها خشمگين ساخت و از همهجانب، بلا بر سرشان ريخت و به معيشت تنگ و دشوار و زندگي پيچيده و ناگوار مبتلايشانگردانيد و فرمود: وَ مَن أعرَضَ عَن ذِكري فَإنَّ لَهُ مَعيشَهً ضَنكا كسيكه از ذكر و فرمان من روي برتابد، دچار زندگي پيچيده و دشواري خواهدگشت.
و چنانكه ميبينيم،آدمزادگانگردنكش امروز، مبتلا به چنينمعيشت تنگ و زندگي پيچيده و دشواري شدهاند.
تاریخ انتشار : ۱۱ آذر ۱۳۹۱
نویسنده : مدیر سایت
تاکنون هیچ دیدگاهی برای این نوشته ثبت نشده است.