چرا كفّاركه مطرود خدايند، اينچنين در نعمتند؟!
چرا كفّاركه مطرود خدايند، اينچنين در نعمتند؟!
از ميان شش آية پاياني سورة عنكبوت و پنج آية آغازين سورة روم از صفحة 404 ،آية نخست اينصفحه، زندگي دنيا را با زندگي جاويدان سراي ديگر مقايسهكرده و ميفرمايد: «اينزندگي دنيا، جز بازيچه و سرگرمي چيزي نيست. بلكه زندگي اخروي، حيات ابدي انسان است، اگر ميشدكه بفهمند».
ممكن است در برخي اذهان، اينسؤال مطرح شودكه چرا خدا با آنكهكفّار را دشمن خود ميداند و طرد و لعنشان كردهاست، مَعَ ذلك،آنها را اينچنين مُتَنَعّم نموده و نعمتهاي فراوان بهآنها دادهاست و ميدهد؟!
اينشبهه نيز نشأتگرفته از ايناشتباه استكه اينافراد، براي دنيا و تَمَتُّعاتآن، اَصالت قائلند. اين، خودش بيماري مُزمني استكه اغلب ما بهآن مبتلا هستيم. مردم، اكثراً براي دنيا ارزش حقيقي و اصالت در زندگي معتقدند. دنيا را واقعاً نعمت ميدانند و معيار خوشبختي و سعادت تشخيص دادهاند تا آنجا كه معيار مُقَرِّبيّت در نزد خدا را نيز همينتمتّعات دنيوي ميدانند! در قرآنكريم، اين مطلب بيان شده:
فَأمَّا الإنسانُ إذا مَا ابتَلاهُ رَبُّهُ فَأكرَمَهُ وَ نَعَّمَه، فَيَقولُ رَبّي أكرَمَن. وَ أمّا إذا مَا ابتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَيه رزقَه، فَيَقولُ رَبّي أهانَن.
اين خالق انسان استكه انسان را اينچنين معرّفي ميكند؛ البتّه، انسان طبيعي، نه انسان الهيكه در مكتب دين تربيت شدهاست. انسان طبيعي، يعنيآنكه به حال خود رها شده و همچونگياهي رشدكرده و بالا آمدهاست.
اينانسان، اگر روزي، دنيا، بهتقديرآزمايشي خدا، به او رو بياورد، خوشحال ميشود و ميگويد: خدا اكراممكرده و ارزشمندم دانستهكه زندگي مرفّهي به من دادهاست. و امّا همينانسان، اگر روزي براساس تقديرآزمايشي ديگر خدا، دنيا از او رو برگردانَد و مبتلا به فقر و تنگدستي شود، دادش بلند ميشودكه: خدا به من توهينكرده و خوارم نمودهاست. آنجا كه دنيا به او روي خوش نشان دادهاست، ميگويد: رَبّي أكرَمَن؛ خداي من، مرا گرامي داشته و عزيزمكردهاست. امّا همينكه صحنة امتحان عوض شد و خدا، او را به تنگدستي مبتلا كرد، ميگويد: رَبّي أهانَن؛ خداي من، به من توهين نموده و ذليلمكردهاست.
كَلاّ؛ نه، هرگز اينطور نيست و هر دو سخن، اشتباه است؛ نه ثروت ملاك محبوبيّت در نزد خداوند و نه فقر ملاك مبغوضيّت در پيشگاه خداست. بلكه هر دو صحنة امتحان وآزمايش، براي تكميل شما و اظهار رضا به قضاي خداست.
آري؛ سرشت ما، ايناستكه زندگي مرفّه را نشان محبوبيّت در نزد خدا ميدانيم و زندگي تنگ را نشان مبغوضيّت در نزد خدا و بلا ميشناسيم. در صورتيكه واقع امر اين نيست. از نظر قرآن، اگر دنيا، در مسيرآخرت قرار نگرفت، در واقع، عذاب است و نقمت است و بلا، نه اينكه نعمت است و نشان رضامندي خدا. زيرا قرآن در همينآية 64 ، «حيات ابدي و نعمتهاي واقعي را درآخرت نشان داده و دنيايي را كه از مسيرآخرت منحرف باشد، بازيچه معرّفي ميكند؛ «وَ ما هذه الحَياهُ الدُّنيا إلاّ لَهوٌ وَ لَعب، وَ إنَّ الدّارَ الآخرَه لَهيَ الحَيَوان لَوكانوا يَعلَمون؛ اينزندگي دنيا جز بازيچه و سرگرمي چيزي نيست. بلكه زندگي اخروي، حيات ابدي انسان است، اگر ميشدكه بفهمند».
وقتي از نظر قرآن،آخرت حيات ابدي شد، بنابراين، دنياييكه مخرّب حيات ابدي باشد، بلاست. دنياييكه عمر آدمي را بهتباهي بكشد و تمام سرمايهها را از دستش بگيرد و موقع رفتن از دنيا،كافر و پشت به خدا بميرد، ايندنيا بلاست. هرچه هم داراي ثروت فراوان، مسكنهاي عالي، مَركَبهاي رَهوار و زندگي مرفّه باشد، امّا ايندنيا از نظر عقل واقعبين و قرآنكريم، بلا و عذاب است. مُنتَها، عذابي استكه دردش بعداً بارز ميشود.
از باب مثال، محصّليكه به يك مركز علمي رفته تا تحصيل دانشكند، اگرآنجا، جمعي از رفيقان عيّاش دورش را گرفته و او هم مانندآنان، بهجاي تحصيل علم، سرگرم عيش و عشرت شدهباشد، او درآنايّام، اگرچه، احساس خوشي و لذّت ميكند، امّا در واقع، رو به عذاب ميرود و با دست خود، تيشه به ريشة خود ميزند و دوران ذلّت و بدبختي خود را پيريزي ميكند. روزيكه با كولهباري از بيسوادي و تيرهروزي و شرمندگي به وطن باز ميگردد،آنروز استكه از هر سو، مورد تحقير و توهين قرارگرفته و تا آخر عمر، از عزّت و شرف محروم ميگردد.
يا آدميكه غذاي خوشبو و خوشرنگ و خوشطعم، امّا مسموم را ميخورَد، درآنحال، لذّت ميبرد، ولي اثر اين سمّ مهلك بعداً بارز ميشود و او را بهآغوش مرگ ميافكند.
دنياييكه مخرّبآخرت است، در ظاهر، نعمت ديده ميشود، امّا در واقع، نقمت است و زمينهساز عذابآخرت.
حاصل،آنكه اشتباه نكنيم و نگوييم: اگركافر، ملعون و مغضوب خداست، پس چرا متنعّم است؟!
بلكه بدانيمآنچهكافر دارد، از لذّتها و خوشيها نعمت نيست. بلكه اين همانغذاي مسمومي استكه الآن خورده ميشود و لذّتبخش هم هست، ولي درد هلاكانگيزش بعداً ظاهر ميگردد. اين همانمحصّل عيّاشي استكه چند سال عيّاشي ميكند و بعد، تا آخر عمر، احساس ذلّت و خواري مينمايد. چنانكه درآيهاي ديگر، ميفرمايد: وَ لاتُعجبكَ أموالُهُم وَ أولادُهُم؛ اينكه ميبينيكفّار مظاهر نيروي انساني و اقتصادي دارند و بهظاهر، غرق در نعمتند، تو را به شگفتي و اعجاب نياورَد. إنَّما يُريدُ اللهُ أن يُعَذِّبَهُم بها في الدُّنيا؛ خدا ميخواهدآنانرا در هميندنيا، با همينتمتّعات و تلذّذات روزافزون عذابشانكنند. منتها، درد و سوزندگي اينعذاب، بعداً ظهور و بروز پيدا ميكند.
امّا انسانيكه در ايندنيا، مؤدّب بهآداب ديني شده و زندگياش در محدودة احكام خدا برگزار ميگردد، در نعمت است. زيرا در مسير حيات ابديآخرت قرارگرفته و رو به سعادت جاودانه و بهشت سرمد در حركت است.
تاریخ انتشار : ۱۶ مهر ۱۳۹۱
نویسنده : مدیر سایت
تاکنون هیچ دیدگاهی برای این نوشته ثبت نشده است.