ملاك، قرآن است يا نظريّات علمي دانشمندان؟
از ميان هشت آية پاياني جزء بيستوچهارم از صفحة 481 ، قرآن، پس از بيانآيات الهي و نشانههاي پروردگار و سخن از تهديد كسانيكه به اِغفال وگمراهساختن مردم ميپردازند، در دوآية 41 و 42 ، به عظَمت قرآن اشاره ميكند.
ايندوآيه ميفرمايند: «بهطور مسلّم، قرآن،كتابي است شكستناپذيركه هيچگونه باطلي، نه از پيش رو و نه از پشت سر، راه بدو نمييابد. چرا كه از سوي خداوندي حكيم و شايستة ستايش نازل شدهاست».
گاهي، اينغرور، دامنگيركساني ميگرددكه افكار و نظريّات علمي دانشمندان بشري را حقّ محض و صددرصد مُصيب به واقع ميپندارند تا حدّيكهآنها را با قاطعيّتي تمام، مفسّر واقعي قرآن خدا دانسته و احكام و معارف حقّة آن كتاب عزيز الهي را با نتايج فكري و تجربي جايزُالخطايآنان توجيه مينمايند و ایننظریّات علمی را مایة افتخار قرآن و پیروان قرآن ميدانند وآنها بهجای دیگران، طبل شادی ميکوبند و اظهار شَعَف مينمایندکه: اَلبشارَه اَلبشارَه، قرآن ما یا گفتار امامان ما،آنچنان اصیل استکه مورد تصدیق فلان دانشمند یهودی یا مسیحی یا فلانروانکاو طبیعیمَسلک دَهری مَشرب واقع شده وگفتار خدا و سفیران خدا با نظریّة علمیآنپیشتازان میدان علم و صنعت موافق درآمدهاست!
درحاليكه باورداران وحي و نبوّت و تسليمشوندگان در برابر قرآن و عترتكه عقيدة خود را با اطميناني تمام و قاطعيّتي صددر صد، داراي اِحكام و اِتقان نمودهاند و مينمايند، ابداً ترسِ تزلزل و انهدام، از ناحية افكار متكاملآيندگان نسبت به اساس عقيده و ايمان محكم و مُتقَن خويش، دربارة حقايق عالَم به خود راه نميدهند و با كمال قوّت ايمان و يقين ميگويند: «إنَّهُ لَكِتابٌ عَزيز لايَأتيهِ الباطِلُ مِن بَينِ يَدَيهِ وَ لا مِن خَلفِه تَنزيلٌ مِن حَكيمٍ حَميد»؛ «حقيقت،آنكه قرآن كتاب قاهري استكه نه درگذشته و نه درآيندة جهان ممكن نيست باطل بهسراغش بيايد و خطّ بطلان برآنكشيده شود. چهآنكهآن، فرودآمدة از جانب حكيمي ستوده است».
بنابراين، اگر نظریّهای از نظریّات علمی دانشمندان بشری با حقیقتی از حقایق قرآنی و عقیدهای از عقاید مسلّم دینی موافق درآمد، در اینصورت، وظیفة علم و صاحبنظران علمی استکه بس شوق و شعف از خود نشان داده و احساس عظمت و رفعت از اینفتح علمی وکشف حقیقی در خود بنمایند و سر بهآسمان عزّ و افتخار و شرف بسایند و جدّاً به روشنی فکر و سلامت عقل خود ببالندکه راه صحیح درک حقیقت را بهدرستی و سلامت پیمودهاند و از ضَلالت و کجرویهای فکری در امان مانده و سالماً به مقصد رسیدهاند و به گوشهای از حقایق عالیة قرآنکه نشاندهندة واقعیّات اصیل جهان است، پی بردهاند.
درست، مانند اینکه یکآدم جاهل و بیسوادی، بر حسَب اتّفاق، دربارة یک مطلب غامض علمی، سخنی مطابق با حقّ و صواب بگوید وآنسخن با نظردانشمندی عظیم و حکیمی جلیل و متین موافق درآید.آنگاه اَتباع و پیروانآنعالم جلیل، غَریو شادی سر داده و جشن مسرّت بگیرندکه: هَله ای یاران، به عظمت و جلالت مقام علمی مقتدا و پیشوای عظیمالشّأن ما پی ببرید؛آنچنان، نظرش صائب و علمش محیط استکه با گفتارآنمرد جاهل عامی مطابق درآمدهاست!
آیا انصافاً اینعمل، تجلیل از شخصیّتآنعالم و حکیم محسوب میگردد؟ یا بهعکس، تحقیر مقام او و توهین به شأن رفیع وی تلقّی میشود؟
آری؛ بشر جایزالخطا که هزاران اشتباه و غلط در سیر فکری او مُحتَمَل است، اگر اتّفاقاً راه تفکّر خود را بهسلامت پیمود و سرانجام، با منطق قرآنکه وحی خدا و مصون از هرگونهخطاست، موافق درآمد، طبیعی استکه او بايد به خود ببالد و از اینتوافق فکری با کتاب حق مشعوفگردد و صدها آفرین به نیروی درک و تعقّلش بگوید. نه اينکه حاملان وحی خدا و اتباع امامان معصوم از خطا(ع) به اینتطابق نظر بنازند وآنرا ملاک اصالت مذهب خود بدانند!
چهآنکه رمز اصالت منطق قرآن، در خود قرآن استکه «تَنزيلٌ مِن حَكيمٍ حَميد»؛ «فرودآمده از مبدأ حكيم و ستودهاي است»؛ مبدأیکه نظامبخشکائنات وآفریدگار نوامیس طبیعی است. لذا قرآن، تنهانسخة اصل و میزان صحیح در بیان حقايق وجود است و سایر افکار وآراي علمی و فلسفی، از هر قبیلکه باشد، باید عَرضة به قرآنگردد تا ملاک صحّت و بُطلانشان روشن شود و در صورت مُباینَت یک یا چند نظریّة علمی مثلاً با نصوص قرآن، بهفرض وقوع، بدیهی استکه باید حکم به بطلانآننظریّات دادهشودکه: یا دانشمندان، در سیر علمی خود، دچار اشتباه شده و به خطا رفتهاند، یا آنکه هنوز نیروی درکآنحقیقت، در فکر بشرکنونی پیدا نشده و ممکن است درآینده و تدریجاً در مسیر تکامل فکری پیش رفته و قادر بر درکآن بشوند، و یا اصلاً اِلَیالاَبَد، توانایی درکآنرا در خود نیابند.
تاریخ انتشار : ۷ آبان ۱۳۹۱
تاکنون هیچ دیدگاهی برای این نوشته ثبت نشده است.