معلوم ميشود ارزش دين معلوم نيست
از ميان آيات نهگانة 66 تا 74 سورة نساء از صفحة 89 ، هشتآية نخست، به بحث دربارة اطاعت فرمان خدا و رسول(ص) ميپردازد. و امّا آية پاياني اينصفحه بهانضمامآيات صفحة بعد، مسلمانان را مؤکّداً به جنگ دعوت ميکند.
آية 74 ميفرمايد: «آنها که ميخواهند زندگي دنيا را بهآخرت بفروشند، بايد در راه خدا پيکارکنند و هرکس در راه خدا پيکارکند وکشته شود يا پيروزگردد، پاداش بزرگي به او خواهيم داد».
همچنينآية 75 ميفرمايد: «وَ ما لَکُم لاتُقاتِلونَ في سَبيلِ الله»؛ «چه شده شما را که نميخواهيد در راه خدا بجنگيد؟»
ممکن است اينتوهّم براي بسياري از ما پيشآمدهباشدکه: مگر اسلام دين رحمت نيست؟ مگر خدا أرحَمُالرّاحِمين نيست؟ و مگر پيامبر خدا(ص) رَحمَهٌ لِلعالَمين نيست؟ پس چرا بايد با گروهي اگرچهکافِر باشند، به اينشدّت و خشونت برخورد شودکه: «فَليُقاتِل...اَلَّذينَ يَشرونَ الحَياهَ الدُّنيا بِالآخِرَه؛ آنها که ميخواهند زندگي دنيا را بهآخرت بفروشند، بايد پيکارکنند» يا «وَ ما لَکُم لاتُقاتِلونَ في سَبيلِ الله»؛ «چه شده شما را که نميخواهيد در راه خدا بجنگيد؟» آيا رويارويي با گروهي، با اينشدّت و خشونت، خِلاف رحمت اسلامي نيست؟ وآيا خلاف أرحَمُالرّاحِمين بودن خدا نيست؟
پاسخآناستکه اينتوهّم يا اعتراض، از سوي افرادي طرح ميشودکه حقيقت دين را نميشناسند و نميدانند دين، چه موقعيّتي در عالَم انسان دارد و چه مقدار نيرو در راه حفظآن بايد صرف شود. اينمثال، مطلب را روشنتر ميکند:
اگر شما آگاه شديدگروهي قصد دارندآب لولههاي منزل شما را قطعکنند، چه ميکنيد؟ آيا دست روي دست ميگذاريد و تماشا ميکنيد و ميگوييد: دين ما، دين رحمت است و ما هم امّت مرحومه هستيم و با همهکس مهربانيم؛ پس نبايد برخورديکنيم؟ يا نه؛ از جا بر ميخيزيد و به تکاپو ميافتيد و رضا بهکشتن و نابودکردنآنکساني ميدهيدکه ميخواهند با قهر و غلبه، شريان حياتي شما را قطع و نابودکنند؟ وآيا براي عبرت ديگران، با شدّت و خشونت مضاعفي، با دشمن روبهرو نميشويد؟ همينگونه، با کسانيکه بخواهند نان مردم را از بين ببرند و به نواميس مردم تعدّيکنند، رفتار ميشود. حال، معترضين اندکي بينديشند تا دريابندکه قوانينآسماني خدا، يعني دين، براي بشر، ازآب و نان لازمتر و حياتيتر است و از هر ناموسي محترمتر! دين ناموس خداست و خدا نسبت به ناموس خود غيرت ميورزد؛ إنَّ الله تَبارَکَ وَ تَعالي غَيورٌ يُحِبُّکُلَّ غَيور، وَ لِغَيرَتِهِ حَرَّمَ الفَواحِش، ظاهِرَها وَ باطِنَها؛ خدا غيرتمند است و هر غيرتمندي را دوست دارد و از غيرت اوستکهگناهانآشکار و نهان را حرامکردهاست.
شما به ناموس خود غيرت ميورزيد و اگرکسي بخواهد تعدّيکند، تا آخِريننفس ميايستيد و او را اگر مقدورتان باشد، ميکشيد و نابود ميکنيد. خدا هم به دين خودکه ناموس اوست، غيرتمند است و اجازة تعدّي به احدي نميدهد و دستور ميدهد: در مقابلش بايستيد و تا آخرينمرحله، با او مبارزهکنيد.
حکم عقل هم هميناستکه دشمنِآنچه ماية حيات انسان است، به هرکيفيّتيکه باشد، بايد نابود شود.
حال، وقتي باورمان شدکه دين براي ما، ازآب و نان هم لازمتر است و از هر ناموسي محترمتر، اگرگروهي قصد نابوديآنرا کردند، بايد با جدّ تمام، در مقابلشان بايستيم و تا آخرينقطرة خون، از ماية حيات خود دفاعکنيم.
ولي تأسّف اينجاستکه بهفرمودة قرآن: وَ لکِنَّ أکثَرَ النّاس لايَعلَمون؛ بيشتر مردم، از حقيقت دين ناآگاهند. و ارزش انسانيآنرا نميدانند و توجّه ندارندکه ارزش عالم خلقت، بر اساس دين است و با نبودن دين، دستگاه خلقت لغو و بيارزش است. در واقع، عالم براي انسان است و انسان براي دينکه در ساية دين، بايد خود را به سعادت ابدي برساند.
لذا همانقرآنکه با بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحيمآغاز ميگردد و تمام سورههايآن، با نواي رحمت شروع ميشوند، در عينحال، در سورة حِجر فرمودهاست: نَبِّئ عِبادي أنّي أنَا الغَفورُ الرَّحيم وَ أنَّ عَذابي هُوَ العَذابُ الأليم؛ به بندگان من بگو: من خدايآمرزنده و مهربانم، ولي درعين حال، عذاب من نيز، عذابي دردناک است؛ وَ أيقَنتُ أنَّکَ أنتَ أرحَمُ الرّاحِمين في مَوضِعِ العَفوِ وَ الرَّحمَه، وَ أشَدُّ المُعاقِبين في مَوضِعِ النَّکالِ وَ النَّقِمَه.
درآية ديگريآمدهاست: وَ قُل: اَلحَقُّ مِن رَبِّکُم فَمَن شاءَ فَليُؤمِن وَ مَن شاءَ فَليَکفُر؛ به مردم بگو: حقّ مطلب از جانب پروردگارتان به من رسيدهاست. با سليقههاي خود حرف نزنيد. حالا هرکه ميخواهد، باورکند و هرکه ميخواهد، نکند. پذيرفتن و نپذيرفتن شما، در اصل مطلب اثري نميگذارد. حقّ مطلب، ايناست: إنّا أعتَدنا لِلظّالِمينَ نارا؛ ما براي مردمي که از مرز بندگي تجاوزکنند،آتشيآمادهکردهايم.آنهم چهآتشي: أحاطَ بِهِم سُرادِقُها، وَ إن يَستَغيثوا يُغاثوا بِماءٍکَالمُهل؛ سراپردههايآن تبهکاران را فرا ميگيرد و وقتي از سوز عطش فرياد ميکنند وآب ميطلبند، بهآنها آب ميدهيم، امّا چه آبي! آب داغ و جگرسوز، همچون فلز ذوبشدهکه: يَشوِي الوُجوه، بِئسَ الشَّراب وَ ساءَت مُرتَفَقا؛ چون نزديک صورت شود، صورت را بريانکند. چه بد نوشابهاي استآننوشابه و چه بد جايگاهي استآنجايگاه.
باز، قرآن با کمال صراحت ميفرمايد: إنَّ لَدَينا أنکالاً وَ جَحيما، وَ طَعاماً ذا غُصَّهٍ وَ عَذاباً أليما؛ مطمئن باشيد من غل و زنجيرها وآبهاي داغ و جگرسوز و خوراکهايگلوگير و عذابهاي دردناک دارم.
اين، نمونهاي ازگفتار صريح قرآن است وآن هم حکم عقلکه ميگويد: هر چه ماية حيات ابدي انسان است و دشمن بخواهدآنرا از بين ببرد، انسان وظيفه دارد با خشونت و شدّت، او را بکوبد و نابودشکند.
آنها که تنها صفت رحمانيّت و رحيميّت خدا را در نظر ميگيرند و از قهر و عذاب وي غافلند، خواسته يا ناخواسته دينشکني را آسان جلوه ميدهند وگنهکاري را سبک ارائه ميکنند و اين، سليقة خودساختة آنهاست و حقّ مطلب، هماناستکه خداوند، خود در قرآنکريمش فرمودهاست. اداي حقّ دين به اينسادگي ميسّر نميشود. براي دين، حسين عزيز(ع) به شهادت رسيده و زينبکبري(س) به اسارت رفتهاست. ازآنها شريفترکه در عالمکسي نبودهاست. ارزش دين، از فدا شدن حسين(ع) و صدّيقة کبري(س) برايآن روشن ميشود.
تاریخ انتشار : ۱۰ آذر ۱۳۹۱
تاکنون هیچ دیدگاهی برای این نوشته ثبت نشده است.