لهوالحدیث یعنی چه؟

لهوالحدیث چیست؟
بر هر فرد مسلمان، اعمّ از مرد و زن، واجب است: اوّلاً: نسبت به احكام دينش، از حلال و حرام،آگاه وآشنا باشد.
و ثانياً: نسبت به دانستههايش از دين عامل باشد و بداند همانطوركه عالم بيعمل، در نزد خدا مسؤول است و مورد اخذ و عقاب، آدم جاهل مقصّر همكه دنبال يادگرفتن احكام دين نرفته و در حال بيخبري از احكام دين باقيماندهاست، در نزد خدا، مسؤول است و مورد اخذ و عقاب. در روز قيامت، به جاهل مقصّر ميگويند: چرا نرفتي ياد بگيري؟ به عالم بيعمل هم ميگويند: چرا به دانستههاي خود عمل نكردي؟
حال، افرادي هستندكه: مردم را با سرگرم ساختن با صحنههاي سمعي و بصري، در حال جهل و ناآگاهي نگه داشته و مجال پيگيري يادگرفتن احكام دين، بهآنها نميدهند. ايندسته نيز از ديدگاه قرآنكريم، محكوم به «عذاب مُهين»اند.
كهآية ششم از يازده آية آغازين سورة لقمان از صفحة 411 ميفرمايد: «وَ مِنَ النّاس، مَن يَشتَري لَهوَ الحَديث لِيُضِلَّ عَن سَبيلِ الله بِغَيرِ عِلم، وَ يَتَّخِذَها هُزُوا، اُولئِكَ لَهُم عَذابٌ مُهين»؛ «برخي از مردم،كسانياندكه سخن بيهوده را ميخرند تا مردم را خالي از هر دانشي، از راه خدا بهگمراهي بكشند وآيات خدا را به استهزا و تمسخر بگيرند، برايآنان، عذابي خواركننده خواهد بود».
كه منظور از «لَهوُالحَديث» سخنان وآوازها و منظرههاي لغو و بياساس است و در شأن نزول اين آيهآمدهاستكه: مردي در مكّه بود بهنام نَضرِبنِحارِث،كه به ايران سفر و تجارت ميكرد و ضمناً قصّهها و داستانهايي را كه در ميان ايرانيان رايج بود، از قبيل: قصّة حسينِكُرد، و رستم و اسفنديار، و اميرارسلان را ميخريد و به مكّه ميبرد وآنجا تشكيل مجلس ميداد و اينقصّهها را نقل ميكرد و مورد استقبال مردم قرار ميگرفت و قهراً توفيق شرفيابي به حضور پيامبر اكرم(ص) از مردم سلب ميشد. در اينموقع، اينآيه نازل شد و به مردم مسلمان هشدار دادكه: «هستند در ميان مردم، كسانيكه با پخش سخنان بيهوده، مردم را بهگمراهي ميكشند، و اينان، عذابي خواركننده دركمين دارند».
حال، ما هم، اگر نظري به وضعکنوني زندگي خود بيفکنيم، ميبينيم متأسّفانه، امروز، مصاديق «لَهوُالحَديث» از قصّة حسينکرد و رستم و اسفنديارگذشته و جاي خود را به رُمانهاي عشقي و داستانهاي جنايي و فيلمهاي محرّک شهوت انگيزکه سينماها و تلويزيونها و ماهوارهها در سطح دنيا پخش ميکنند، دادهاست. و اينها، نهتنها، عمر را ضايع ميکنند، بلکه پردة شرم و حيا را پاره مينمايند و اساس عفّت و غيرت را فرو ميريزند و ضربههايکاري بر پيکر عزّت و شرف جوانان وارد ميآورند. پسر و دختر جوانيکه با لهوالحديثآشنا گشته، طبيعي استکه جز اشباع لذّات نفساني، طالب چيز ديگري نخواهد بود و اعتنايي به دين و قرآن نخواهد داشت.
البتّه، ما منکر اينحقيقت نيستيمکه وضع صدا و سيماي ما بعد از انقلاب، با وضعگذشتة کشور قابل مقايسه نيست و تغيير بسيار روشنيکردهاست، ولي مَعَالوَصف، داراي نقائص فراوان ميباشد و ما، توفيق رفع ايننقائص را براي متصدّيان امور، از خداوند متعال خواستاريم.
همگي اعتراف به اينمطلب داريم و ميدانيمکه دين مقدّس اسلام هيچگاه مخالف با تمدّن نبوده و نيست و نخواهد بود. زيرا پيشرفت علم و صنعت و هنر، از هر قبيلکه باشد، از مقتضيات قانون تکامل در زندگي است و تعطيلبردار نميباشد. و لذا پيدايش راديو و تلويزيون و ماهواره و سينما، همه، از مظاهر تمدّن است و بايد باشد.
منتها، اسلام ميگويد: تمدّن، بايد توأم با تديّن باشد و تمدّن جدا از تديّن، منشأ مفاسد بسيار ميگردد و جامعه را به هرج و مرج و تباهي، از حيث اخلاق و عمل ميکشاند.
از باب نمونه، همينراديو و تلويزيونکه دو مظهر از مظاهر بسيار رايج تمدّن است و در کشور اسلامي ما، در رديف مقدّسات درآمدهاست، در عين داشتن برنامههايآموزنده و نافع، خالي از معايب چشمگير نميباشد.
قرآنکريم، براي شراب و قِمار هم منافع مردمي از حيث جهات مادّي قائل است و ميگويد: يَسئَلونَکَ عَنِ الخَمرِ وَ المَيسِر، قُل: فيهِما إثمٌکَبير وَ مَنافِعُ لِلنّاس وَ إثمُهُما أکبَرُ مِن نَفعِهِما؛ از شراب و قمار، اي پيامبر، از تو سؤال ميکنند، بگو: در شراب و قمار،گناه بزرگي هست و منافعي هم براي مردم دارند، امّا گناه و زيان روحي و معنويشان، بزرگتر از نفع و سود مادّيشان ميباشد.
تمدّن عاري از تديّن، از ديدگاه دين مقدّس اسلام، اينگونه است. يعني، براي مردم، بهرههاي مادّي فراوان دارد، ولي مفاسد روحي و زيانهاي معنوياش، بهمراتب بيشتر از منافع مادّياش ميباشد.
شما همينتلفنهاي همراه را در نظر بگيريد. بسيار روشن استکهکارها را آسانکرده و روابط معاملي و اجتماعي و خانوادگي را بيهرگونه خرج و زحمتي، انجام ميدهد، ولي همينتلفنها، وسيلة ارتباط نامشروع بين بسياري از پسران و دختران جوان شده و طبيعي است که از اينراه، فتنهها و فَسادها توليد ميشود و اساس خانوادهها را به هم ميريزد.
پس، اسلام، با تمدّن مخالف نيست، بلکه با تمدّن عاري از تديّن مخالف است. و همين، معناي حکيمانه بودن اسلام است.
حاصل اينکه: تمدّن جدا از تديّن، مصداقي روشن از «لهوالحديث» است و قرآنكريم، مشتريان «لهوالحديث» و ترويجكنندگانآنرا وعدة عذاب مُهين داده و فرمودهاست: «وَ مِنَ النّاس مَن يَشتَري لَهوَ الحَديث لِيُضِلَّ عَن سَبيلِ الله بِغَيرِ عِلم، وَ يَتَّخِذَها هُزُوا، اُولئِكَ لَهُم عَذابٌ مُهين».
و بهكسانيكه سر وكار با «لهوالحديث» دارند، هشدار دادهاستكه: سرانجام، مبتلا به نوعي بيماري روحي ميشوند كه ازآثارآن، اينكه: «نسبت بهآيات خدا، حالت استكبار و بياعتنايي پيدا كرده و هيچ بهرهاي از قرآن نميبرند».
بهآية 7 همينسوره، دقيقاً توجّه فرماييد: «وَ إذا تُتلي عَلَيهِآياتُنا وَلّي مُستَكبِرا كَأن لَم يَسمَعها كَأنَّ في اُذُنَيهِ وَقرا، فَبَشِّرهُ بِعَذابٍ أليم»؛ «وقتيآيات ما بر او خوانده ميشود، با گردنكشي ازآن رو بر ميگرداند،آنچنانكهگوييآنرا نشنيدهاست وگوييكه هر دوگوشش، سنگيني يافته وكر شدهاست، او را به عذابي دردناك بشارت ده».
اين،كلام خداست؛كلام خدا را سبك نشماريم و با بيتفاوتي، ازكنارش نگذريم و بترسيم مبادا ما خودمان، مبتلا به يكچنين بيماري روحي شدهباشيمكهگوش جانمانكر شده و هيچ ندايي از نداهايآسماني قرآن را نميشنويم و با اين كه هميشه بهقول خودمان، با قرآن در ارتباطيم وآياتآنرا خوب ميخوانيم و حفظ و تفسير هم ميكنيم، امّا آننورانيّت و صفا و لطافت خاصّ الهي را كه بايد از قرآن و نماز و حجّ و زيارت، در فضاي جان خود بيابيم، نمييابيم.
ما چنان بهگوش و چشم ظاهر خويش علاقهمنديمكه اگر يك طبيب يهودي، به ما بگويد: فلانغذا را نبايد بخوري؛ وگرنه،گوشَتكر ميشود و شنوايي را از دست ميدهي، ما با جدّ تمام از خوردنآنغذا پرهيز ميكنيم و با اينكهآنغذا مطبوع طبع و لَذّتبخش هم هست، ولي براي عمل به دستور طبيب و حفظ شنوايي خويش، لب بهآن نميزنيم.
حال،آيا ما بهقدر ايمان به يك طبيب يهودي، ايمان به خداي عليم قدير خود نداريمكه در قرآنكريمشكه بهعنوان نسحة شِفابخش بيماريهاي روحي ما فرستادهاست، ميفرمايد: «ايكسانيكه با لهوالحديث سر وكار داريد و صحنههاي محرّك شهوت و صداهاي هوسانگيز، در فضاي زندگي خود راه ميدهيد، بدانيدكه:گوش جانتانكر ميشود و تا آخِر عمر، از لذّت شنيدن ندايآسماني قرآن محروم ميمانيد و سرانجام با جاني تاريك و قلبي سختتر از صخرة كوهستان، وارد خانة قبر ميشويد و محكوم به عذاب دردناك ميگرديد»
تاریخ انتشار : ۳ شهریور ۱۳۹۲
نویسنده : مدیر سایت
تاکنون هیچ دیدگاهی برای این نوشته ثبت نشده است.