قفل هائی بر قلب ها!!

قفلهايي بر قلبها
از آيات دهگانة 20 تا 29 سورة محمّد"ص "از صفحة 509 ، قرآن پس از بيان موضعگيريهاي مختلف مؤمنان و منافقان در برابر فرمان جِهاد، در پنجمينآية اينصفحه، به ذکر يکي از نگونبختيهاي ما ميپردازد.
آية 24 ميفرمايد: «أ فَلايَتَدَبَّرونَ القُرآن»؛ اينمدّعيان پيروي از قرآن، «آيا درآيات قرآن تدبّر نميکنند؟» تا حقيقت را دريابند و وظايف خود را انجام دهند»؛ «أم عَلي قُلوبٍ أقفالُها»؛ «يا مگر بر دلهايي قفلها نهاده شدهاست؟!»
ارباب قلوب و صاحبدلانگفتهاند: اِستِضائه و نورگرفتن از خورشيد قرآن، ده شرط داردکه از جملة آنشروط، بنا بر همينآية شريفه: يکي، تدبّر است و ديگري، تخلّي از موانع فهم. يعني، فضاي جان و قلب را از هرچهکه مانع فهم قرآن است، خاليکردن! و ما در اينمرحله بسيار لنگي داريم. اعمال زشت و سيّئات اخلاقي از هر سو ما را احاطهکرده و پردههاي ضخيم بر چهرة قلب ما افکنده و آنرا جدّاً تاريک و سياهکردهاست و بهفرمودة قرآن: «أم عَلي قُلوبٍ أقفالُها؛ قفلها بر درِ قلبها زده شده» و ما از تماس با حقيقت قرآن محرومگشتهايم. چون مسّ قرآن، نياز به طهارت دارد؛ إنَّهُ لَقُرآنٌکَريم، فيکِتابٍ مَکنون، لايَمَسُّهُ إلاَّ المُطَهَّرون؛ تنها، پاکانندکه شايستگي تماس با قرآن دارند.
و وقتي شرط تخلّي از موانع فهم حاصل نشد، قهراً مراحل ديگر فهم قرآن، مثلاً تأثّر، يعني اثرگيري از قرآن نيز در جان ما حاصل نخواهد شد و چنانکه ميبينيم، با اينهمهتلاوت و حفظ و تفسير قرآن، اشتياقکامل به لقا و رضوان خدا وترس حقيقي از قهر و عذاب خدا در روح و جان خود نمييابيم!!
با اينکه فرمودهاند: وَ اللهِ ماأصبَحَ اليَومَ عَبدٌ يَتلو هذَا القُرآنَ يُؤمِنُ بِه، إلاّ کَثُرَ حُزنُه وَ قَلَّ فَرَحُه؛ به خدا قسم، هيچ بندهاي امروز اينقرآن را با ايمان به او نميخواند، مگر اينکه اندوهش زياد ميشود و خوشحالياشکم! وَکَثُرَ بُکائُه وَ قَلَّ ضِحکُه؛گريهاش زياد و خندهاش کم ميشود؛ وَکَثُرَ نَصَبُهُ وَ شُغلُه وَ قَلَّت راحَتُهُ وَ بِطالَتُه؛آسايششکم ميشود و رنج و تعبش در انجام وظايف بندگي، بسيار. زيرا به اينآيات از قرآن بر ميخوردکه با قاطعيّت تمام ميگويد:
وَ نَضَعُ المَوازينَ القِسط لِيَومِ القيامَه فَلاتُظلَمُ نَفسٌ شَيئا؛ ما روز قيامت ترازوهاي عدل را بر زمين مينهيم و به سنجش اعمالآدميان ميپردازيم و دربارة احدي ستم روا نميداريم؛ وَ إنکانَ مِثقالَ حَبَّهٍ مِن خَردَل أتَينا بِها وَکَفي بِنا حاسبين؛ به قدر سنگيني دانة خردل، از اعمال را ميآوريم وکافي استکه ما حسابکننده باشيم.
وَکُلَّ إنسانٍ ألزَمناهُ طائِرَهُ في عُنُقِه؛ اعمال هر انساني را مُلازمگردنش قرار دادهايم؛ وَ نُخرِجُ لَهُ يَومَ القِيامَهِکِتاباً يَلقاهُ مَنشورا؛ روز قيامت، نامة عملش را بيرون ميآوريم و اوآنرا در برابر خودگشوده ميبيند؛ آنگاه، به او ميگوييم: اِقرَأ کِتابَک،کَفي بِنَفسِکَ اليَومَ عَلَيکَ حَسيبا؛ بخوان نامهات را،کافي استکه امروز، تو حسابگر خود باشي.
آنجاستکه فريادش بلند ميشودکه: يا وَيلَتَنا! ما لِهذَا الکِتاب؟ لايُغادِرُ صَغيرَهً وَ لا کَبيرَه، إلاّ أحصاها؛ اي واي بر بدبختي ما! اين، چه نامهاي است؟ هيچ عملکوچک و بزرگي نيست، مگر اينکهآنرا اِحصا و شمارهکردهاست.
آري؛ هيچ انسان مؤمني نيستکه اينآيات را از قرآن بخواند و باورش بشود، ولي در عين حال، اندوهناک نگردد و همچنان، عمرش را بهبطالت و غَفلت بگذراند. بلکه پيوسته، دلش ترسان و چشمشگريان خواهد بود تا لحظهايکه خود را ببيندکه بهسلامت از صراط عبورکرده و مقابل درِ ورودي بهشت نداي بشارتآميز نگهبانان بهشت بهگوشش ميرسد که: سَلامٌ عَلَيکُم طِبتُم فَادخُلوها خالِدين؛ خوشآمديد، داخل شويد و براي هميشه، در بهشت باشيد. درآنموقع استکه با خوشحالي تمام ميگويد: اَلحَمدُ للهِ الَّذي صَدَقَنا وَعدَه، وَ أورَثَنَا الأرضَ نَتَبَوَّءُ مِنَ الجَنَّهِ حَيثُ نَشاء؛ الحمد للهکه وعدة خدا در مورد ما، راست درآمد و وارث بهشت جاودانگشتيم.
تاریخ انتشار : ۲۳ شهریور ۱۳۹۲
نویسنده : مدیر سایت
تاکنون هیچ دیدگاهی برای این نوشته ثبت نشده است.