عصمت چيست؟ و دليل لزومآنکدام است؟
عصمت چيست؟ و دليل لزومآنکدام است؟
از پنج آية آغازين جزء بيستودوم از صفحة 422 ، ميانة آية سوم اينصفحه ميفرمايد: «إنَّما يُريدُ الله لِيُذهِبَ عَنكُمُ الرِّجسَ أهلَ البَيت وَ يُطَهِّرَكُم تَطهيرا»؛ «همانا ارادة مستمِرّ خدا بر ايناستكه هرگونه پليدي را از شما خاندان نبوّت دور سازد و شما را از تمامآلودگيها، پاك نگهدارد».
در حقيقت، اينآية شريفه، يكي از بيشمار ادلّة ما شيعة اماميّه است بر ايناعتقاد قطعيكه ائمّة اطهار(ع) داراي مقام عصمت ميباشند و ساحت اقدسشان، بهتطهير خدا، مطهّر از هرگونه رِجس و پليدي است.
ما شيعة اماميّه، معتقديم همة انبيا(ع) و همة ائمّة هدي(ع)، معصوم ازگناه و مصون از هرگونه خطا و اشتباه ميباشند.
عصمت، عبارت از يك حالت قوّت نفساني استكه وقتي در انساني بهوجودآمد، او، از ارتكاب هر عمل مخالف با رضاي خدا، خودداري ميكند. البتّه، تقوا و عَدالت نيزكه ملكة رادعه و بازدارندة نفسانيّه است، از همينسنخ است، ولي عصمت، درجة نهايي اينملكه است و بهگونهاي استكه انسان معصوم، ازآننظركهآگاهيكامل از نتايج شومگناه دارد، نهتنها، اقدام بهگناه نميكند، بلكه فكرگناه هم، به دل راه نميدهد و در قلب خود، احساس تمايل به معصيت نميكند.
انسان معصوم، در عين اينكه توانايي بر ارتكابگناه دارد، ازآن، اجتناب ميكند.
كسيكه ميل به غذايي دارد، ولي طبيبگفته يا خودش با تجربه، بهدستآوردهكه: مضرّ است، ازآن نميخورد.
گاهي،كسي بهخاطرآگاهيايكه نسبت به پيآمد هلاكتبارآنغذا دارد، طبعاً نسبت بهآنغذا احساس نفرت شديد در خود مينمايد و از نگاه بهآن و شنيدن اسمآن نيز، مشمئز و متنفّر ميگردد. تقريباً دارندة ملكة عصمت نسبت بهگناه و معصيت داراي چنينحالي ميباشد.گناهكه بهنظر ما، لَذّتبخش است و طبعاً هم،گرايش بهآن داريم؛ منتها از ترس جهنّم يا از ترس مردم، مرتكبآن نميشويم، همانكار، در نظر انسان معصوم، تنفّرانگيز و اشمئزارآور است.
مثال ديگر: شما در نظر بياوريدآبي صاف و زلال است، امّا ميدانيمكه داخلآنآب، لباس بيمارهاي مبتلا به جذام را شستهاند.آيا هيچ ممكن است ما، در عين شدّت عطش، ازآنآب بياشاميم؟ هرگز! بلكه از تصوّر نوشيدنآنآب هم، احساس تنفّر ميكنيم، چه رسد به نوشيدنش! پس، ما نسبت به خوردنآنآب، معصوم ميباشيم. يعني، در عين قدرت بر نوشيدنآن، ممكن نيستآنآب را بياشاميم؛ چونآگاه ازآلودگيآن ميباشيم.
پس، صفت عصمت، از مقولة علم است. و معصوم،كسي استكه عالم به پيآمدهاي نامطلوبگناه است و با داشتن آنعلم، ارتكابگناه از وي ناممكن است، در عين اينكهكاملاً قادر بر ارتكابآن ميباشد.
بهفرمودة خواجه نصير طوسي(ره) دركتاب تَجريد: وَ لايُنافِي العِصمَهُ اَلقُدرَه؛ عصمت، منافات با قدرت ندارد.
معصوم،آن نيستكه نتواندگناهكند، بلكهآناستكه بتواند و نكند! ما با آنكه ميتوانيم غذاي مسموم را بخوريم، نميخوريم؛ با آنكه ميتوانيم به سيم بدون پوشش حامل برق دست بزنيم، نميزنيم. چون از پيآمد شومآنكه هلاكت است،آگاهي داريم. امامان(ع) نسبت به تمامگناهان،آنحال را دارندكه ما نسبت به غذاي سمّي و سيم برق داريم.
آنان نسبت به تمامگناهان معصومندآنگونهكه ما نسبت به خوردن غذاي سمّي و تماس با سيم لخت برق معصوميم.
بنابراين، رمز عصمت، علم است وآگاهيكامل از عواقب شوم معصيت.
در ميان مؤمنان نيز،آنها كه ايمان قويتري نسبت به احكام دين خود دارند، ازگناه پرهيز بيشتري دارند تا آنجا كه بهراستي، از شنيدن اسم ربا و اَكل مال يتيم،آنگونه متوحّش ميشوندكه از ديدن مار و عقرب و افعي متوحّش ميشوند. چون اينآيه از قرآن باورشان شدهكه ميگويد: إنَّ الَّذينَ يَأكُلونَ أموالَ اليَتامي ظُلماً، إنَّما يَأكُلونَ في بُطونِهِم نارا؛آنانكه ظالمانه مال يتيمان را ميخورند، هماكنون، در حال خوردنآتشند.
منتها، فعلاً چهرة آتشينآن، پشت پرده است و سَيَصلَونَ سَعيرا؛ بههمينزودي، سر ازآتش سوزان در ميآورند.
انسان مؤمن، اينمطلب را باوركردهاست و از اينرو، ازآن ميگريزد و نزديكش نميرود. چهآنكه قرآنگفته: وَ لا تَقرَبوا مالَ اليَتيم؛ به مال يتيم نزديك نشويد. لذا دقيقاً مراقب استكه حبّهاي از مال يتيم، مخلوط با اموالش نشود. امّا آن يكي با بيپروايي تمام ميخورد و هر دو هم مسلمانند! امّا او باوركرده و اين باور نكردهاست. اين، ربا را هم با آسودگي خاطر ميخورد. و حالآنكه قرآنكريم، با صراحتگفتهكه: خدا و رسولش اعلان جنگ با رباخواران را دادهاند؛ يا أيُّهَا الَّذينَآمَنوا، اِتَّقُوا الله، وَ ذَروا ما بَقِيَ مِنَ الرِّبا، إنكُنتُم مُؤمِنين، فَإن لَم تَفعَلوا، فَأذَنوا بِحَربٍ مِنَ اللهِ وَ رَسولِه؛ اي مؤمنان، از خدا بترسيد و اگر ايمان داريد، دست از ربا برداريد، وگرنه، بدانيدكه با جنگ با خدا و رسول او روبهرو خواهيد بود.
آيا بهراستي، انسان مؤمن به قرآن، از شنيدن اينآيه، لرزه بر اندامش نميافتد و ترس از خدا، سراپاي وجودش را نميگيرد؟ اينحالت پرهيز ازگناهكه همانتقواست، لازمة ايمان به قرآن است!
حالكه لازمة ايمان به قرآن، چنينحالت پرهيزي ازگناه است، معلوم استكه امامان(ع)كه عواقب شومگناهان را بر اساس علم و معرفت عميق و وسيع خود مشاهده ميكنند، تا چه حد ازگناه اجتناب خواهند داشت! و طبيعي استكه فكرگناه هم به ساحت اقدس قلبشان راه نخواهد يافت.
اين، همانحالت عصمت استكه پيامبران و امامان(ع)كه هاديان و مربّيان بشرند، بايدآنرا دارا باشند.
حال، بايد ديد دليل بر لزوم عصمت چيست؟ و چرا بايد انبيا و ائمّه(ع) معصوم باشند؟
مرحوم خواجه نصير طوسي(ره) در اينباب ميفرمايد: لِيَحصُلَ الوُثوق، فَيَحصُلَ الغَرَضُ مِنَ البِعثَه؛ براي اينكه خداوند،آنها را مبعوثكردهاست تا مردم را بهسوي خدا و سعادت ابدي هدايتكنند و اگر پيامبر و امام، از نظر مردم، جائزالخطا باشند، ديگر اطميناني براي مردم باقي نميماندكه تابع محضآنها باشند. جائزالخطا بودن پيامبر و امام، موجب نقض غرض ميشود. يعني، غرض خداوندكه هدايت مردم بود، حاصل نميشود و مردم، اعتماد به هدايت او نميكنند.
گذشته از اين، تناقض يا تضادّ در مقام عمل لازم ميآيد. زيرا فرضاً اگر پيامبر يا امام، مرتكبگناه شود يا امر به ارتكابگناهكند، از طرفي، ما وظيفه داريم از او، چون امام است، تبعيّتكنيم و از طرفي هم، وظيفه داريم از او، چون گنهكار است، تبعيّت نكنيم. اين، تناقض يا تضادّ بسيار روشن استكه پيروي از او در اينمورد، هم واجب ميشود و هم حرام! ازآنجهتكه امام است، اطاعتش واجب و ازآننظركه امر به ارتكابگناه ميكند، اطاعتش حرام است. بهفرمودة خواجه(ره): وَ لِوُجوبِ مُتابَعَتِهِ وَ ضِدِّها؛ لازم ميآيد هم متابعت او واجب باشد و هم ضدّ متابعتكه مخالفت است.
پس، بهحكم عقل، پيامبر و امام بايد معصوم باشند تا چنينتضادّ و تناقضي براي بشر پيش نيايد.
تاریخ انتشار : ۱۱ آذر ۱۳۹۱
نویسنده : مدیر سایت
تاکنون هیچ دیدگاهی برای این نوشته ثبت نشده است.