روزی ما بسته به شاخ کار است یا به دست دادار؟!
روزي ما، بسته به شاخكار است يا بهدست دادار؟!
تمامي يازده آية 53 تا 63 سورة عنكبوت از صفحة 403 ، پيرامون معاد، توحيد و رزّاقيّت خداوند سخن ميگويند.
از ميان اينآيات،آية 60 ميفرمايد: «چه بسيارند جنبندگانيكه رزق خود را بر دوش نميكشند و برايآيندة خود ذخيره نميكنند. خداستكه بهآنها و شما روزي ميدهد و او شنوا و داناست».
هستند مردميكه به محلّي انسگرفته و بهكار و شغلي عادتكردهاند و سالها، از مجرايآنكار، روزي خوردهاند و حال، چنين ميپندارندكه هجرت ازآنمحل و تركآنشغل، مخصوصاً اگر شغل پردرآمدي هم باشد، مساوي است با فقر و محروميّت از رزق و تهيدستي از مال! و لذا نميتوانند دل ازآنكار و دست ازآنمحل بردارند، هرچند درآنمحلّ وآنكار، انواعآلودگيها و مفاسد اخلاقي و ناپسند الهي ببينند! گوييكهآنانكار و محلّكار را رازق و روزيرسان خود ميدانند، نه خدا و تقدير خدا را! وكار را براي رسيدن به روزي انجام ميدهند، نه محض امتثال فرمان خدا.
و همينجا، سر دو راهي انسانهاي مؤمن و غيرمؤمن، متوكّل و غيرمتوكّل است! يعني، انسان مؤمن به خدا و متوكّل بر تقدير خدا، همّي جز تأمين رضاي خدا ندارد. و لذا اگر دنبالكسب وكاري هم ميرود، نه برايكسب و توسعة امر روزي بلكه صرفاً براي ايناست كه: إنَّ اللهَ تَعالي يُحبُّ المُؤمنَ المُحتَرف؛ خداوند تعالي مؤمن پيشهور را دوست ميدارد!
وَ إنَّ اللهَ، عَزَّ وَ جَلّ، يُبغضُ العَبدَ النَّوّامَ الفارغ؛ خداوند، عزّ و جل، بندة پرخواب بيكار را دشمن ميدارد!
بر هميناساس استكه انسان مؤمن، از هركاريكه موجب خشم خدا گردد، دوري ميجويد، هرچند،آنكار، از پردرآمدترين كارها باشد! و به هركاريكه خدا رضا دارد و وظيفة شرعي وي ايجاب ميكند، تن در ميدهد، هرچند، به ظاهر،آب و ناني ازآن در نميآيد و رونق بازار چنداني ندارد! چهآنكه او معتقد استكه تنگي و وسعت روزي بهدست خدا و روي مشيّت خداست، نه بر اساس بارونق و بيرونقبودن بازاركار! «اَللهُ يَبسُطُ الرِّزقَ لمَن يَشاءُ من عباده وَ يَقدرُ لَه؛ خداوند، روزي را براي هركس از بندگانش بخواهد، گسترده ميكند و براي هركس بخواهد، تنگ و محدود ميسازد!»
بلكه از امام صادق(ع) منقول استكه: أبَي اللهُ عَزَّ وَ جَلّ، إلاّ أن يَجعَلَ أرزاقَ المُؤمنين من حَيثُ لايَحتَسبون؛ خداوند عزّ و جل، ارادهاش بر ايناستكه ارزاق افراد باايمان را از راههاييكه خودگمان نميبرند، برساند. إنَّ اللهَ تَعالي، وَسَّعَ في أرزاق الحُمَقاء ليَعتَبرَ العُقَلاء وَ يَعلَموا أنَّ الدُّنيا لَيسَ يُنالُ ما فيها بعَمَل وَ لا حيلَه؛ خداوند تعالي، روزي ابلهان بيعرضه را گسترش ميدهد تا انديشمندان عبرتگيرند و بدانند رسيدن به بهرههاي دنيا، تنها، درگروكارداني و چارهسازي نيست!
آري؛ از نظر انسان مؤمن متوكّل، حساب روزي، از حسابكار جداست! كار را صرفاً براي اطاعت امر خدا بايدكرد و روزي را هم به تقدير خدا بايد وا گذاشتكه فرمودهاست: وَ في السَّماء رزقُكُم وَ ما توعَدون. فَوَ رَبِّ السَّماء وَ الأرض إنَّهُ لَحَقٌّ مثلَ ما أنَّكُم تَنطقون؛ رزق شما وآنچهكه بهآن وعده داده ميشويد، درآسمان است و از ماوراي عالَم تدبير شما، تقدير ميگردد. پس، به خداي آسمان و زمين سوگندكه اينمطلب، حقّ است و ترديدناپذير،آنگونهكه شما سخن ميگوييد وكمترينترديدي در سخنگويي خود، در حين سخنگفتن نداريد.
و اگر راستي، بنا بودكه روزي روزيخوار، بسته به شاخكارش باشد وكارش، تنهامجراي رزقش، پس،آنچارپاي علفخواريكه كارش بار سنگ وآهن وآجركشيدن است، ازگرسنگي بايد بميرد و حتماً بايدكاه و يونجه و علف بارَش كنند تا ازكار و بار خود، تأمين رزق خود نمايد و زنده بماند! يا آنحيوانيكه قادر بر ذخيرهكردن موادّ غذايي خود نيست و هر روز نو، روزي نو ميخواهد، طبعاً ازگرسنگي بايد بميرد!
در صورتيكه چنين نيست. چرا كه همينآية 60 ميفرمايد: «چه بسيارند حيواناتيكه روزي خود را ذخيره نميكنند و بر خلاف بعضي حيوانات، از قبيل موش و مورچه و زنبور عسل، روزانه بايد دنبال روزي نو بروند. و نيز، چه بسيارند حيواناتيكه رزقشان، بار بر خودشان نيست» و اَحياناً رزقشان،كاه و يونجه و علف است و بارشان، سنگ وآجر وكتاب!
حال،آيا اينحيوان، حق داردكه جُفتَك به صاحبش بپراند و لب به اعتراض بگشايد: چرا سنگ وآجر وكتاب بارَم كردهاي؟ پس منِ حيوانِ بيچارة علفخوار ازكجا بخورم؟ بارِ علف بر دوشم بگذار تا به خانهكه رسيدم، علف بخورم!
خير؛ اين، حقّ او نيست. بلكه صاحبش به پوزهاش ميزندكه: اي حيوانك نادان، تو را چه به اينفضوليها؟! من انبار كاه و يونجه و علف، فراوان دارم و هرگز تو را بيآب و غذا نميگذارم. ولي تو، تنهاوظيفهات، ايناستكه ببيني من از تو چهكاري خواستهام و همانكار را با كمال خضوع و تسليم، انجام دهي و دركار مربوط به منكه علوفهدادن به سُتوران است، دخالتي ننمايي! من، تو را براي سنگ وآجركشي انتخابكردهام و براي حمل باركتاب برگزيدهام. توكار خود را طبق دستور من انجام ده و بار خود را به مقصد برسان؛ نگرانكاه و علف نباش و مطمئن باشكه هنوز بار سنگ وكتاب از دوش بر زمين ننهاده،آخور پر ازكاه و يونجه و جو، در برابر خويش،آماده و حاضر خواهي ديد! «اَللهُ يَرزُقُها وَ إيّاكُم؛ خداوند، به چارپايان و شما روزي ميدهد». مخصوصاً چنانكه ميبينيم، در آية شريفه، ضمير راجع به «دابّه»، جلوتر از ضمير مربوط به انسان، مورد ذكر و توجّه قرارگرفتهكه: «اَللهُ يَرزُقُها وَ إيّاكُم» و نفرموده: اَللهُ يَرزُقُكُم وَ إيّاها!
و لذا آنحيوان، چون طبق فرمان خالقش بار صاحبش را ميبَرد و هرگز غم روزي نميخورَد، خالق او نيز صاحبش را موظّف كردهكه بايد تلاشكند تا آخور او را پر ازكاه و علف سازد! آري؛
هركهكار خدا كند، بهيقين روزياش ميشود فراوانا
بنده، بايدگوش به فرمان خدايش باشد و هركاري را كه به عهدهاشگذارده و از او خواستهاست، طبق دستور و مطابق فرمان، انجام دهد و هرگز به فكر اين نباشدكه از اينكار، پولي در نميآيد و نان وآبي حاصل نميشود!
درست اينمطلب باورش بشودكهكار بايد خداپسند باشد، نه روزيرسان! روزي، بهدست خداست وكار هم بهانه!
تاریخ انتشار : ۱۶ مهر ۱۳۹۱
نویسنده : مدیر سایت
تاکنون هیچ دیدگاهی برای این نوشته ثبت نشده است.