دنياخواهان
دنياخواهان
از هفت آية 13 تا 19 سورة هود از صفحة 223 ، خداوند بعد از تَحَدّي با مشركان، يعني دعوتآنان به مبارزه در ميدان سخنكه اگر راست ميگوييد و «أم يَقولون اِفتَراه قُل فَأتوا بِعَشرِ سُوَرٍ مِثلِهِ مُفتَرَيات»؛ «اينقرآن را يكسري سخنان ساختگي ميدانيد، اينك شما هم، بهاندازة ده سوره همانند اينسورهها بسازيد»، در دوآية 15 و 16، دنيا را مورد مذمّت قرار داده و پس از اشاره به سرنوشت افراد دنياپرست، پرداختن به دنيا را سبب محروميّت از خوشبختي اُخروي ميداند.
ايندوآيه ميفرمايند: «مَنکانَ يُريدُ الحَياهَ الدُّنيا وَ زينَتَها، نُوَفِّ إلَيهِم أعمالَهُم فيها، وَ هُم لايُبخَسون»؛ «كسانيكه تنها هدفشان، دنيا و زرقوبرق و زينتآن است و ديگر،كاري به خدا وآخرت ندارند، طبق سنّتيكه در اينعالَم است، در هميندنيا، نتيجةكار و سعيوتلاششان را بهتماموكمال در مييابند، بيآنكه چيزي ازآن،كموكاست شود».
«اُولئِکَ اَلَّذينَ لَيسَ لَهُم فِي الآخِرَه إلاَّ النّار»؛ ولي «اينگونهافراد، در عالمآخرت، هيچ بهره و نصيبي جزآتش نخواهند داشت»؛
«وَ حَبِطَ ما صَنَعوا فيها»؛ «و عِلاوه برآن، تمامآنچه در ايندنيا نيز ساختهاند، در جهانآخرت، بيارزش خواهد شد» و هيچ پاداشي در برابرآن، دريافت نخواهندكرد؛
«وَ باطِلٌ ما کانوا يَعمَلون»؛ «و نيز تمام اعماليكه در دنيا براي غيرخدا انجام دادهاند، درآخرت، باطلبودنآن،آشكار خواهدگشت».
ممكن است اينسؤال براي بسياري از ما پيشآمدهباشدكه اگر دنيا مزرعة آخرت است يا بهفرمودة مولاي متّقيان، امير مؤمنان، علي(ع): إنَّ الدُّنيا...مَتجَرُ أولياءِ الله؛ دنيا محلّكسب سعادت اخروي براي اولياي خداست، پس چرا در قرآن و بيانات معصومين(ع) اينقدر مورد مذمّت قرارگرفته و مبارزة دامنهدار وآشتيناپذيري باآن بهميانآمدهاست؟ وآن، كدام دنياستكه مَحبّت بهآنرا سرچشمة تمامگناهان ارائهكرده و فرمودهاند: حُبُّ الدُّنيا رَأسُكُلِّ خَطيئَه؛ دوستي دنيا، سردستة همة خطاها وگناهان است؟
در پاسخ بايدگفت: با توجّه بهآيات قرآن وگفتار معصومان(ع)آندنيايي مذموم استكه هدف و مطلوب اصلي و محبوب مستقلّ ما انسانها قرارگيرد وآنرا آخِرينمرحلة هستي و دوران نهايي زندگي خود پنداريم و بهدستآوردن اشيائي را كه بهعنوان وسيلة زندگي موقّت در ايندنياآفريدهشدهاند،آنها را در تأمين سعادت مطلوب و خوشبختي جاودان،كافي بدانيم. چنانكه قرآنكريم، درآيات ديگري ميفرمايد: وَ قالوا ما هيَ إلاّ حَياتُنَا الدُّنيا، نَموتُ وَ نَحيا وَ ما يُهلكُنا إلاَّ الدَّهر؛كافِران معتقدند جز همينزندگي دنيا، زندگي ديگري دركار نيست؛ مرگ و زندگي ما فقط در همين دنياست؛گروهي، ميميرند وگروهي، بهدنيا ميآيند و طبيعت و روزگار استكه ما را ميآورد و ميبرد و خلاصه،آن سوي هستي، خبري نيست!
اينفكر شيطاني استكه هم دنيا و همآخرت را ويران ميكند. ايندنيايكنوني استكه ميبينيم بهصورت باغوحش مسلّم درآمده و جنايتكاران بشري، همچون درندگان خونخوار، در درندهخويي،گوي سبقت را از هم ميربايند و فضاي زندگي بشر را پر از ترس و وحشت و اضطراب نمودهاند.
بنابراين،آنچه از دنيا در قرآن و عترت، مذموم و منفور است، هدفقراردادنِآناست وآنرا مقصد اصلي از خلقتِ خود دانستن. و بر اثر اينطرز تفكّر و دنياشناسي استكه دروازة جنايت، استعمار و استثمار، و جنگ و خونريزي بهروي بشر باز شده و زندگي، چنانكه ميبينيم، تبديل به جهنّم سوزاني برايآدميانگشتهاست.
نكتة قابل توجّه، اينكه ايندوآيه، نهتنهاكفّار، بلكه بسياري از ما مسلمانان را نيز شامل ميشود!كه تمام همّمان، زينتبخشيدن وآرايشدادن ظاهر زندگياست و در اينمسير به وادي بيهودهخرجكردن و اسراف عجيبي افتادهايمكه در دين وشريعت اسلام، مردود و منفور است. و بهراستيكه تجمّلطلبي، قيافة زندگي الهياي را كه خداوند، از ما خواسته، بهكلّي، دگرگون ساخته و تنها، ازآنزندگي، به نماز و روزهاي خشك و خالي، تازه، اگر اهلش باشيم، اكتفاكردهايم.
دنيا به خودي خود، اينعيب مسلّم را داردكه رو به زوال و نابودي ميرود. امّا دنياداران، پيوسته ميكوشند اينعيب مسلّمآنرا پوشانده وآنرا ماندني و زوالناپذير ارائه نمايند. از مهمانيها و جشنهاييكه در هتلهاي چند ستاره برپا ميكنيم گرفته تا برج و باروهاي بلند و پرنقش و نگاركهگويي صدها سال درآن خواهيم زيست؛ از سفرههاي رنگين با هفت نوع غذا و لباسهاي فاخر متعدّد و اتومبيلهايگرانقيمت تا قيافه و صورت و انداممانكه از طرقگوناگون ميكوشيمآنرا زيبا و جوان نشان دهيم! ريشة موهاي سفيد را بركنده و چين و چروكها را هموار ميكنيم.
درحاليكه حواسمان نيستكه چه بخواهيم و چه نخواهيم،گذشت روز و ماه و سال، تن را ناتوان و استخوانها را سست مينمايد؛ بينايي را از چشم و شنوايي را ازگوش ميگيرد. امّا ما هنوز از پرداخت صورتمان دست بر نميداريم و به فكر مرگ و پس از مرگمان نميافتيم؟! روح و جانمان را بيچاره و تاريك و سياهكردهايم و همهاش به چاق و فربه كردن تن و صاف و برّاق نگهداشتن صورت ميپردازيم.
ما هماكنون، درحال داد و ستد هستيم. هر نفَسيكه ميزنيم، مردمك چشميكه حركت ميدهيم، تلفّظيكه بر زبان جاري ميكنيم، در ازايآنها،گوهرگرانبهايي ازكيسة عمر خود بيرون مياندازيمكه هر لحظهاش از تمام دنيا ارزشمندتر است. امّا چيزي، در ازايآن نميگيريم. پس از مرگ استكه ميفهميم چهگوهرها از دست دادهايم و از چه مقامات عاليهاي محرومگشتهايم! ما در واقع، مصرفي، بهمعناي حقيقيِآن هستيم و اصلاً توليد نداريم! بدبخت،آنآدم يا ملّتيكه مصرف خالي از توليد داشتهباشدكه بههمينزودي خاكنشين خواهدشد. ما اينعمرگرانمايه را مصرف ميكنيم، امّا اگر از دركات جهنّم توليد نكنيم، از درجات بهشت جاودان، نصيبي نميبريم. ما همهاش ميبازيم و چيزي نمييابيم.
و چه راستگفته خداوند عليّ اعلي در سورة عصركه: وَ العَصر، إنَّ الإنسانَ لَفي خُسر، إلاَّ الَّذينَآمَنوا وَ عَمِلُوا الصّالِحات؛ تمام افراد انسان، در حال زيان و از دستدادن سرمايهاند. تنها يكگروهندكه توليدگرند و از مصرف عمر خود، دچار خُسران نميشوند.آنگروه، همان مؤمنان خوشكردارندكه از لحظهلحظة عمرشان، درجات رفيع بهشتي به دست ميآورند.
خوشا بهحالشان!
تاریخ انتشار : ۱۱ آذر ۱۳۹۱
نویسنده : مدیر سایت
تاکنون هیچ دیدگاهی برای این نوشته ثبت نشده است.