داستان غم انگیز فدک

داستان غمانگيز فدك
فَدَک، بر حسَب استفاده از منابع مربوطه، سرزميني حاصلخيز در اطراف مدينه بودهکه فاصلة آن تا مدينه، دو روز يا سه روز راه، تقريباً دوازده يا پانزده فرسخ، بودهاست. فدک و خيبر، به هم نزديک، و هر دو، يهودينشين بودهاند.
در سال هفتم هجرت، ميان مسلمانان و يهوديان خيبر، جنگي واقع شد و لشگر اسلام، منطقة خيبر را که متشکّل از هفت قلعة بسيار محکم بود، به تصرّف خود درآورد. اهل فدککه از جريانآگاه شدند، رعبي از مسلمانان درآنها پيدا شد و به فکر افتادندکه با پيامبر اسلام(ص)، از در صلح درآيند و خود را درگير جنگ با مسلمانان ننمايند.
از اينرو، به حضور رسول اکرم(ص)آمده وگفتند: ما مسلمان نميشويم، ولي اقدام به جنگ هم نميکنيم؛ بلکه با کمال ميل و رَغبت نصف اينسرزمين فدک را به شما واگذار ميکنيم. رسول اکرم(ص) موافقت فرمود و قرارداد صلح نوشتهشد و نصف سرزمين فدک، به تصرّف پيامبر اکرم(ص) درآمد.
در فقه ما، اينقانون هستکه مناطقيکه با قتال و پيکار و جنگ با کفّار، به تصرّف مسلمانان درآيد، تحت عنوان غنيمت جنگي، جزء بيتالمال، و متعلّق به عامّة مسلمين ميشود و تنها، يکپنجمآن، تحت عنوان خمس، به رسول خدا تعلّق ميگيردکه به مصارف معيّني برسد. چنانکه در قرآنکريم ميخوانيم: وَ اعلَموا أنَّما غَنِمتُم مِن شَيء فَأنَّ لله خُمُسَه وَ لِلرَّسول؛ وَ لِذِي القُربي وَ اليَتامي وَ المَساكين وَ ابنِ السَّبيل؛ بدانيد: هرگونه غنيمتيكه شما بهدستآوريد، خمسآن، ازآنِ خدا و رسول خدا و ذِيالقُربي و يتيمان و مسكينان و واماندگان در راه ميباشد.
ولي مناطقيکه بدون جنگ و درگيري، از طريق مصالحه، تقدم مسلمانان ميشود، تمامآنمناطق، تحت عنوان «فيء»، به دستور خدا، اختصاص به شخص رسول خدا(ص) پيدا ميکند وآنحضرت(ص)، مالکآنمنطقه ميشود تا به هر مصرفيکه مصلحت ديد، برساند.که دو آية 6 و 7 سورة حشر، راجع به همينمطلب استکه ميفرمايد: «وَ ما أفاءَ الله عَلي رَسولِهِ مِنهُم فَماأوجَفتُم عَلَيهِ مِن خَيلٍ وَ لا رِكاب وَ لكِنَّ الله يُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلي مَن يَشاء وَ الله عَليكُلِّ شَيءٍ قَدير، ما أفاءَ الله عَلي رَسولِهِ مِن أهلِ القُري فَلِلّه وَ لِلرَّسول وَ لِذِي القُربي وَ اليَتامي وَ المَساكين وَ ابنِ السَّبيل»؛ «آنچه را كه خدا به رسولش عنايتكرده و شما مسلمانان براي بهدستآوردنآن زحمتي نكشيده و اسب و شتري نتاختهايد، اختصاص به رسول دارد! چهآنكه خدا رسولان خود را بر هركس بخواهد، مسلّط ميسازد و خدا بر هر چيزي تواناست! آنچهكه خدا از اهل اين آباديها، به رسولش دادهاست، ازآنِ خدا و رسول و خويشاوندان رسول و يتيمان و مستمندان و در راه ماندگان
پس، طبقآية فوق، فدك، مِلك شخصي پيغمبر اكرم(ص) شد.
آنگاه، اينآيه از جانب خدا خطاب به پيامبر اکرم(ص) نازل شد که: فَآتِ ذَا القُربي حَقَّه؛ حالکه چنين شد، اينک، حقّ خويشاوند نزديک را به او ادا کن.
در روايت از شيعه و سنّيآمدهکه: رسول خدا(ص) پس از نزول اين آيه، دخترش فاطمه(س) را احضارکرد و فدک را به او بخشيد.
از جمله در روايت سنّي از ابوسعيد خدري نقل شده: لَمّا نَزَلَت هذِهِ الآيَه: فَآتِ ذَا القُربي حَقَّه، دَعا رَسولُ الله فاطِمَه(س) فَأعطاها فَدَکاً وَ سَلَّمَهُ إلَيها؛ هنگاميکه اينآيه: فَآتِ ذَا القُربي حَقَّه، نازل شد، رسول خدا(ص) فاطمه(س) را خواست و فدک را به او بخشيد و تسليم وي نمود.
در روايت شيعه نيز، از امام ابُوالحسنِالرّضا(ع) نقل شده: پس از اين که اينآيه بر رسول خدا(ص) نازل شد، فرمود: اُدعوا إلَيَّ فاطِمَه؛ فاطمه را بگوييد پيش من بيايد. وقتيآمد، فرمود: يا فاطِمَه هذِهِ فَدَک وَ هِيَ مِمّا لَم يوجَف عَلَيها بِخَيلٍ وَ لا رِکاب وَ هِيَ لي خاصَّه دونَ المُسلِمين وَ قَد جَعَلتُها لَک لِما أمَرَنِيَ الله بِه، فَخُذيها لَک وَ لِوُلدِک؛ اي فاطمه، فدک از مناطقي استکه بدون خيل و رکاب و تاختن اسب و شتر، بهدست آمدهاست، از ايننظر،آن اختصاص به من دارد و مسلمانان درآن حقّي ندارند و من،آن را طبق مأموريّتيکه از جانب خدا دارم، براي تو قرار دادم، بگيرآنرا که ازآنِ تو و فرزندانت باشد.
البتّه، ميدانيم مالکيّت رسول خدا(ص) و صدّيقة کبرا(س) نسبت به فدک،کمترينتغييري در وضع زندگي شخصي آنها نميدهد.
آنخاندانيکه غذاي منحصرِ خودشان را به مسکين و يتيم و اسير ميدهند و سه شبانهروز اکتفا بهآب خالي ميکنند و از اينرو، سورة: هَل أتي، يا انسان، از جانب خدا در شأنشان نازل ميشود و مورد مدح خدا قرار ميگيرندکه: وَ يُطعِمونَ الطَّعام عَلي حُبِّهِ مِسکيناً وَ يَتيماً وَ أسيرا. و نوعروسشان، در شب زَفافش، پيراهن مخصوصش را به يک زن مستمند ميدهد، اينان، پيداستکه هيچگاه، اعتنايي به لباس زيبا و سفرة رنگين نميکنند.
تمليک خدا فدک را به رسول گرامياش، و تمليک رسول هم،آنرا به دخترش:
اوّلاً: نوعي تکريم و تجليل از سوي خدا بهآنپدر و دختر است.
و ثانياً: وقتي مالک شدند و از مِلک خود انفاقکردند، طبيعي است که به فضل و ثواب بيشتري نايل ميشوندکه: لَن تَنالُوا البِرّ، حَتّي تُنفِقوا مِمّا تُحِبّون؛ هرگز به نيکي مطلوب نميرسيد، تا ازآنچهکه محبوبتان هست، انفاق نماييد.
باري؛ بهحکم دوآيه از قرآن و روايات ذيلآنها، فاطمه(س)، از جانب خدا و رسولش(ص)، مالک سرزمين فدک شد و تا سه سال، زمان حيات رسول خدا(ص)، در تصرّف فاطمه(س) بود و همه ساله، محصولش، بهوسيلة عُمّال و کارگزاران، تحويل فاطمه(س) داده ميشد و آنحضرت(س)، به مصارف مستمندان ميرسانید
امّا همينکه رسول خدا(ص) چشم از اينجهان پوشيد و ابوبکرِبنِ أبيقُحافه، بهعنوان خَليفَهُالرَّسول، از سقيفة بنيساعده سر برآورد و بر مسند حکومت اسلامي نشست، به اشاره و صلاحديد همفکرانش، در اوّلينقدم تصميمش، بر اين شدکه فدک را از دست فاطمه(س) بگيرد.
زيرا فدک، منبع درآمد سرشاري بود و ترسيدند اگر در دست علي(ع) باشد، مردم، بهحکم اينکه هر جا پول باشد، سراغش ميروند، سراغ علي(ع) بروند و مزاحمتي برايآنها فراهمکنند.
اين بودکه: دستور داد عمّالش رفتند وکارگزاران فاطمه(س) را از فدک بيرونکردند!!
تاریخ انتشار : ۱ اردیبهشت ۱۳۹۲
نویسنده : مدیر سایت
تاکنون هیچ دیدگاهی برای این نوشته ثبت نشده است.