خداوندِگمراهكننده!!
از شش آية 29 تا 34 سورة رعد از صفحة 253، خداوند پس از پرداختن به بحث پيرامون سه اصل از اصول دين، در پايانآية 33 ميفرمايد: «وَ مَن يُضلِلِ الله، فَما لَهُ مِن هاد»؛ «كسيكه خداوند او را گمراه سازد، ديگر هيچكس، توانايي هدايت او را نخواهد داشت».
ممكن است در اينجا، اينسؤال، به ذهن برسدكه چگونه ممكن است خداوند،كسي را گمراهكند؟
در پاسخ بايدگفت: درآغاز، خداوند، تمامي انسانها را بهطور عموم، به راه خوشبختي هدايت ميكند؛ از درون، با عقل و فطرت، و از بيرون، با ابلاغ احكام و شريعتش توسّط انبيا و اوليا(ع) اينهدايت عمومي را انجام دادهاست.
سپس، به انسان، اراده و اختيار نيز عطا فرموده و سر دو راهياش نشانده و او را بين شاكر وكافربودن مخيّر نموده و راه بهشت و جهنّم را نيز به او نشان دادهاست. حال،آنانكه اينهدايت را بپذيرند و امر و نهي خدا را اطاعتكرده و بهراه تقوا بيفتند، توفيق خداوند شامل حالشان ميشود و در بُعد معنويّت، ارتقاي روحي پيدا ميكنند و در درك معارف الهي روشنتر ميشوند و مرحلة هدايت خصوصي دربارة آنها تحقّق مييابد و مدارج قرب خدا را با گامهاي بلند روحي طي ميكنند. چنانكه خدا ميفرمايد: وَ الَّذينَ اهتَدَوا، زادَهُم هُدي، وَآتاهُم تَقواهُم؛آنانكه هدايت الهي را پذيرفتند، خدا بر هدايت و روشني قلبشان ميافزايد و به مرحلة عالي تقوا نائلشان ميسازد. يعني، اگر طبق هدايت عمومي عملكرديد، روشن و روشنتر ميشويد و حقايق را بهتر درك ميكنيد و ملكة عالي تقوا كه پاية همة كمالات است، در جان شما حاصل ميشود. بنابراين، همة ما، دقّتكنيمكه خدا ميفرمايد: اگر شما برنامة مرا پذيرفتيد و امر و نهي مرا در مقام عمل رعايتكرديد، من بر روشني قلبتان ميافزايم؛ وَ الَّذينَ اهتَدَوا، زادَهُم هُدي.
درآيهاي ديگر هم فرمودهاست: وَ اتَّقُوا الله، وَ يُعَلِّمُكُمُ الله؛ شما تقوا پيشهكنيد، خدا تعليمتان ميكند. وآنعلم واقعي را كه نورانيّت خاصّ روحي است، به شما عنايت ميفرمايد.
پس، وقتي به هدايت عمومي عمل شد، دنبالش هدايت خصوصيكه همانتوفيق الهي است، شامل حال ميشود.
امّا اگر طبق هدايت عمومي عمل نكنيم و اعتنا به امر و نهي خدا ننموده و سر به وادي نافرماني بنهيم، دنبالش اضلال خدا دامنگيرمان ميشود و خذلانكه نقطة مقابل توفيق است، نصيبمان ميگردد و بهحال خود رها ميشويم و سرانجام، به جهنّم جاودانه افكنده خواهيمشد! و ايناست همانمعنايگمراهكردن خداوندكه ديگر هيچ هدايتگري نخواهد داشت!
بنابراين، منظور ازگمراهكردن خداوند،گمراهكردن ابتدايي نيستكه خدا ازآغاز،كسي را گمراهكردهباشد. زيرا اين مستلزم جبر است و جبر، عقلاً مُحال است و وحياً مردود.كار خدا، ابتدا، هدايت است، نهگمراه نمودن. بلكهگمراهكردن خداوند،گمراهساختنكيفري استكه به سرپيچي از پذيرشآنهدايت عمومي و انحراف از مسير تقوا دچارش ميشويم. يعني،گمراهكردن خداوند، عكسالعملكارهاي نادرست و غلط خود ما انسانهاستكه ما را بهگمراهيها ميكشانَد.
و ازآنجا كه اينخاصيّت را خداوند در اينگونه اعمال قرار داده، اينگمراهكردن، به خدا نسبت داده ميشود.
آيات ديگر قرآن نيز فسق و انحراف بندگان را زمينهسازگمراهكردن خدا دانسته و ميفرمايند: چون منحرفان، فاسق شدند، دچارگمراهكردن خدا، يعني سلب توفيق اوگشتند و واگذار بهحال خود شده و به دام شيطان و ايادي او افتادند!
درآية ديگري نيزآمدهكه: فَلَمّا زاغوا أزاغَ الله قُلوبُهُم؛ چون منحرفان، خودشانكج رفتند، خدا هم بهكيفرآن، قلبشان را كجكرد. يعني، مراقب باشيد! در سنّت الهي، انحراف عملي منتهي به انحراف قلبي ميشود. در عملكه انسان به انحراف بيفتد، تدريجاً منتهي به انحراف در قلب ميشود. و قلب منحرف از خدا نيز، ديگر راهي بهسوي خدا نخواهد يافت و به هلاك ابدي خواهد افتاد.
بنابراين، در اينآياتكريمه و سخنان خالق خود دقّتكنيم و راه را به روي خود نبنديم و پشت پا به خوشبختي جاودانة خود نزنيم و بنگريمكه چگونه خدا درآيهاي از قرآن، تهديدمان ميكند و خطاب به پيامبراكرم(ص) ميفرمايد: وَ مِنهُم مَن يَستَمِعُ إلَيك؛ در ميان اينمردم،كساني هستندكه ميآيند و در مجلس تو مينشينند، امّا بهرهاي نميبرند و نوري نميگيرند! آيا كسي ديگر در عالَم امكان از پيامبراكرم(ص) نورآفرينتر ميشود؟ در مجلسآنحضرت، دوگروه مينشستند: يكگروه، مردم خوب بودندكه طبق برنامة تقوا عملكرده و روشن بودند و روشنتر ميشدند.گروه ديگر، كسانيكه براثر بيتقوايي، دلي تاريك داشتند وگوشيكر! صداي پيامبر(ص) را ميشنيدند، امّا نميفهميدند! حَتّي إذا خَرَجوا مِن عِندِك، قالوا لِلَّذينَ اوتُوا العِلم: ما ذا قالَآنِفا؟ وقتي از مجلس بيرون ميرفتند، تازه، از يكديگر ميپرسيدند: پيامبر چه ميگفت؟ با آنكه خودشان نيز در محضر بوده وگوش هم دادهاند، امّا چيزي نميفهميدند! حال از ديگران ميپرسيدندكه بفهمند.آيا كسيكه از زبان خود پيامبر شنيده و نفهميده، از زبان ديگران بشنود، چيزي ميفهمد؟ اين، مقتضاي همانتاريك بودنآينة قلب است وكر بودنگوش جان! خدا در همانجا، سرّ مطلب را چنين ميفرمايدكه: اُولئِكَ الَّذينَ طَبَعَ الله عَلي قُلوبِهِم وَ اتَّبَعوا أهواءَهُم؛ اينها مردمي هستندكه خدا بر قلبشان مُهر زده ازآنجهتكه پيروي از هواي نفسشان نمودهاند. يعني، حالت مُهرخوردگي خانة دل از سوي خدا، معلول پيروي از هوا از سوي انسان است. و اين يك سنّت قطعي الهي استكه هواپرستي، موجب مهر و موم شدن خانة دل است و محرومگشتن از تابش نور ايمان.
تاریخ انتشار : ۱۰ آذر ۱۳۹۱
تاکنون هیچ دیدگاهی برای این نوشته ثبت نشده است.