حجّ ابراهيمي
بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم
حجّ ابراهيمي
در تمامي آيات هشتگانة 127 تا 134 سورة بقره از صفحة 20، بهدنبال سهآية پاياني صفحة قبل، سخن از قهرمان توحيد، ابراهيم وآثار عظيمي استكه اينپيامبر بزرگ خدا، از خود در عالَم، باقي گذاشتهاست!
از جملة اينآثار، خانةكعبه، اينكانون بزرگ توحيد و عبادت استكه خداوند منّان، بنايآنرا از افتخارات ابراهيم و فرزندش، اسماعيل دانسته و درآية 127 ميفرمايد:
«وَ إذ يَرفَعُ إبراهيمُ القَواعِدَ مِنَ البَيت وَ إسماعيل: رَبَّنا تَقَبَّل مِنّا، إنَّکَ أنتَ السَّميعُ العَليم»؛
بهيادآوريد «هنگامي را كه ابراهيم و اسماعيل پايههاي خانةكعبه را بالا ميبردند و درآن حال، با خدا سخن ميگفتندكه: اي پرورندة ما، اينخدمت را از ما بپذير. چهآنكه تو شنوا و دانايي».
خداوند نيز دعاي اينپدر و پسر را مستجاب فرمود و اينك، ميبينيمكه همهساله، چه شور و غوغايي در موسم حج، كنار بيت مُحَرَّم، بهپا ميشود!
البتّه،
ازآيات و روايات استفاده ميشودكه مكانكعبه، پيش از ابراهيم(ع) نيز معبد و مطاف پيامبران(ع) بودهاست. پس از فرودآمدن حضرتآدم(ع) به زمين، خدا قُبّهاي از دُرِّ سفيد، در محلّكنونيكعبه قرار داد تا محلّ طوافآدم(ع) باشد وآنقبّه همچنان بود تا زمان حضرت نوح(ع) و وقوع حادثة طوفانكه خدا آن قبّه را بهآسمان بالا بُرد.
بعد ازآن نيز، محلّكعبه، طوافگاه پيامبران(ع) بود تا زمان حضرت ابراهيم(ع)كهآنحضرت، از طرف خدا مأمور بنايكعبهگرديد. چنانكه ميفرمايد:
وَ إذ بَوَّأنا لإبراهيم مَكانَ البَيت: أن لاتُشرِك بي شَيئا وَ طَهِّر بَيتِيَ لِلطّائِفين؛
بهيادآور زماني را كه محلّ خانة كعبه را براي ابراهيم(ع)آماده ساختيم تا اقدام به بناي خانهكند و به اوگفتيم: چيزي را شريك من قرار مده و خانهام را براي طوافكنندگان، از آلودگي بتها و از هرگونهآلودگي، پاكگردان.
و پس از اينكه ساختمانكعبه به پايان رسيد، به جناب ابراهيم(ع) دستور دادهشد: اكنون، بالاي بلندي برو و مردم را دعوت به حجكن تا پياده و سواره، و از راههاي دور، براي حجّ اينخانه بيايند؛
وَ أذِّن فِي النّاس بِالحَجّ، يَأتوكَ رِجالاً وَ عَليكُلِّ ضامِرٍ يَأتينَ مِنكُلِّ فَجٍّ عَميق؛
اعلان دعوت حجكن در ميان مردم، تا پياده و سواره، و از راههاي دور و با مركبهاي لاغر و غيرآن، سوي توآيند. و اجابت دعوت نمايند.
ابراهيمگفت: خدايا، من چگونه صداي خود را بهگوش مردم برسانم؟ خداوند فرمود:
عَليكَ الأذان، وَ عَلَيَّ البَلاغ؛
اذان از تو و ابلاغ از من. صدا براي دعوت مردم از تو و رساندن صدا بهگوش مردم با من!
ابراهيم بالاي مقام، يعني همان سنگيكه رويآن ميايستاد و پايههايكعبه را بالا ميبُرد و هماكنون، در مسجدالحرام با فاصلهاي ازكعبه مشخّص است، ايستاد و انگشت برگوشگذاشت و رو به شرق و غرب كرد و صدا زد:
أيُّهَا النّاس،كُتِبَ عَلَيكُمُ الحَج إلَي البَيتِ العَتيق، فَأجيبوا رَبَّكُم؛
اي مردم، بر شما واجب شد بهسوي اينخانه، براي حج بياييد، اينك، پروردگارتان را اجابتكنيد.
خداوند هم، صداي ابراهيم(ع) را بهگوش همة آدميان از صلب پدرها و رحِم مادرها تا روز قيامت رسانيد وآنها در پاسخگفتند:
لَبَّيك، اللّهُمَّ لَبَّيك؛
بله،آماده به خدمتم پروردگارا،آماده به خدمت.
حال،
آنكسانيكه تا روز قيامت، در مراسم حج شركت ميكنند و لبّيك ميگويند، همانكساني هستندكه آنروز، به دعوت جناب ابراهيم(ع) لبّيكگفتهاند و اجابتشكردهاند.
مسألة حج، از نظر تأمين سعادت ابدي انسان، موقعيّت بسيار بزرگي را واجد است تا آنجا كه فرمودهاند:
مَن ماتَ وَ لَم يَحُجَّ حَجَّهَ الإسلام...فَليَمُت يَهوديِّاً أو نَصرانِيّا؛
كسيكه بدون داشتن عذر موجّهي، حجّ واجب خود را انجام نداده بميرد...اينچنين آدمي، مرگش، مرگ يهودي يا نصراني خواهد بود!!
حج، براي جامعة مسلمين نيز علّت بقاست و تعطيلآن، موجب از بينرفتن جامعه و امّت اسلامي خواهد بود و لذا فرمودهاند:
لَو أنَّ النّاس تَرَكُوا الحَج لَكانَ عَلَي الوالي أن يُجبِرَهُم عَلي ذلِك...فَإن لَم يَكُن لَهُم أموالٌ، أنفَقَ عَلَيهِم مِن بَيتِ مالِ المُسلِمين؛
اگر مردم، از انجام حج سر باز زدند، بر زمامدار مسلمين استكهآنانرا اجبار به حج نمايد و اگر مردم، تمكّن مالي نداشتهباشند، بر حاكم و دولت اسلامي لازم است از بيتالمال مسلمين!! تأمين هزينة سفر حجّاج را بنمايد!!!
در حديثي ديگر از امام صادق(ع) نقل شده:
لَو تَرَك النّاس اَلحَج لَمانوظِرُوا العَذاب؛
اگر مردم، حج را رها كنند، از عذاب مهلت داده نميشوند؛
لايَزالُ الدّين قائِما، ما قامَتِ الكَعبَه؛
زيرا تا وقتي دين برپاستكهكعبه سرِپاست!
يعني،
بقاي دين در جامعة مسلمين بسته به بقايكعبه و زنده نگهداشتن مناسك حج است.
و راستي،
مناسك حج اگرآنگونهكه شارع حكيم خواسته، انجام شود، همينانبوه جمعيّت مسلمين، مشت محكمي بر سر و مغز دشمن خواهد بود.
امّا يالَلاسفكه
ما بدون توجّه به هدف اصلي از اينمناسك پر مغز و محتوا، به حج ميرويم و برميگرديم!
و لذا
نه تحوّلي در روح فردي و نه تكاملي در روح جمعي خود مييابيم!!
مانند
دريايي بيكرانكه از بههمپيوستن رودها و نهرها و درياچهها بهوجودآيد و امواج پرجوش و خروشش، چشمها را خيره وگوشها را پُر سازد و دلها را از وجد و سرور و بَهجت، به اهتزاز در آورَد،
ولي ناگهان و بهيكباره،
بخارگشته و نابودگردد!
و جدّاً
حيرتآور استكه نيروي دين و ايمان،آنمَجمع بزرگ وآنكنگرة عظيم را هر سال، با نظمي متين، در زمان و مكان واحد، با سهولت و بيزحمت تشكيل ميدهد و به دست امّت مسلمان ميسپارد،
امّا
اينامّت، توانايي بهرهبرداري ازآنسرماية سرشار را از خود نشان نميدهد وآنرا بهرايگان از دست داده و دستِ خالي برميگردد.
و منشأ اصلي تمام اينمحروميّتها هم
جدا شدن امّت از امام معصوم استكه بعد از رحلت رسولخدا(ص)، منافقان شيطانصفت، اين جنايت را مرتكب شدند و دست امّت را از دامن امام معصومِ منصوب از جانب خدا، جدا كردند، در حاليكه قرآن، تنهاراه حركت بهسوي خدا را مودّتآل رسول(ع) ارائه فرمودهبود.
تاریخ انتشار : ۷ آبان ۱۳۹۱
نویسنده : مدیر سایت
تاکنون هیچ دیدگاهی برای این نوشته ثبت نشده است.