حتما بخوانید.....

«وَ اتَّقُوا الله، إنَّ اللهَ خَبيرٌ بِما تَعمَلون»؛ «از خدا بترسيد و بدانيدکه خدا از تمام آنچهکه عمل ميکنيد،آگاه است».
حال، ايننداي تکاندهندة قرآن، درکدام قسمت از زندگي ما دگرگوني ايجادکرده وآنرا قرآني ساختهاست؟ آيا اينبازار و کسب وکار ما، با اينآلودگي شرمآور به رباخواري، بازاري قرآني است؟! آيا ادارات ما با رشوهخواريها و مشکلتراشيها، قرآني است؟! آيا دانشگاههاي ما، با ايناختلاط پسران و دختران جوان، قرآني است؟! آيا خيابانهاي ما با اينمسابقة در بيحيايي زنان و دختران،آنهم در لفّافة حجاب اسلامي، قرآني است؟!
البتّه، ما بعد از انقلاب، به قرآن خيلي نزديک شديم؛ امروز، از همهجاي اينمملکت، صداي قرآن به گوش ميرسد؛ در حوزهها و دانشگاهها، در دبستانها و دبيرستانها، در مجالس و محافل مردان و زنان و جوانان وکودکان، سخن از قرآن است!! حتّي در اوايل انقلاب، در تمام ايّاميکه مجلس شوراي اسلامي تشکيل ميشد و نمايندگان ملّت، درآن حضور مييافتند، ابتدا، آياتي از قرآن مجيد تلاوت ميشد و فرازهايي از فرمان امام اميرالمؤمنين(ع) به مالک اشتر در نهجالبلاغهکه عاليترين دستورات براي سياستمداران است، خوانده ميشد. و اين، بهراستي، شايستة تقدير و تکريم از بندگان خدا و شکرگزاري به درگاه خدا بود و اکنون نيز هست.
ولي يا لَلاَسَفکه ما پس ازاينهمه نزديک شدن به قرآن، اندک اندک، عملاً از قرآن فاصلهگرفتيم و اينک، چنان شدهايمکه بايد بگوييم: قرآن در عين اينکه در ميان ما هست، در ميان ما نيست!!
آري؛ قرآن، از حيث علم و قرائت و تفسير، در ميان ما هست؛ عالمان و قاريان و مفسّران، از مردان و زنان، بسيار فراوانند، امّا قرآن از حيث عمل به دستوراتش در ميان ما نيست! زيرا عاملان به فرامين قرآن و رعايتکنندگان حدودآن بسيار اندکند!! قُرب علمي ما نسبت به قرآن، اکنون روزافزون است، امّا معَالاَسَف، بُعد عملي ما، يعني عملاً دور شدن ما هم نسبت به قرآن، اکنون روزافزونگشته. تا عاقبتکار، بهکجا منتهي شود، نميدانيم!
:
:
رواياتي، چهارده قرن پيش، راجع به حوادثآيندة زمان، اشاراتي فرمودهاندكه بهحق، از معجزات محسوب ميشود و ما بالعَيان،آنها را ميبينيم.
امّا نكتهايكه توجّه بهآن لازم است، اينكه: در رابطه با حوادثيكه فرمودهاند در زمان غيبت حضرت مهدي(عج) پيش خواهدآمد، ما بايد مراقب باشيمكه نه ازكساني باشيم كه بهوجودآورندة اين حوادث خواهند بود و نه ازكسانيكه تحت تأثيرآنان قرار ميگيرند و بهرنگآنها در ميآيند. علائم و نشانههاي آنزمان را بشنويم و در حفظ و حراست خود بكوشيم. از جمله از پيامبر و خاندان پاكش منقول است:
ـ زماني بر امّت من خواهدآمدكه درآنزمان، باطنشان ناپاك و ظاهرشان نيكو ميشود.
ـ دنياطلبي در جانشان رسوخ ميكند.
ـ خواهانآنچهكه نزد خداست، نميباشند و وَقعي به وعدههاي خدا نميگذارند.
ـ كارشان ريايي ميشود و خالي از خوف خدا. آنموقع استكه خداوندآنها را به عذاب و عقابي فراگير و عمومي مبتلا ميسازدكه مانندآدميكه درحال غرقشدن است و دست و پا ميزند، دعا ميكنند، ولي هرگز اجابت نميبينند.
ـ درآنزمان، علم حقيقي، يعني خداشناسي و خداپرستي، بساطش از ميان مردم برچيده ميشود و جهل، يعني مقهوريّت در مقابل شهوات و اهواي نفساني، جانشينآن ميگردد.
ـ قُرّاء قرآن فراوان ميشوند، امّا عمل به قرآنكم ميگردد. قاريان، حافظان، معلّمان و مفسّران قرآن از زنان و مردان تا بخواهيد، زياد ديده ميشوند. امّا از عمل به قرآن، خبري بهگوش نميرسد.گوييكه ملخ ريشة آنرا خوردهاست.
ـ شعرا زياد ميشوند و اَحياناً بيشتر از قاريان قرآنكه حتّي در مجالس ترحيم نيز اكثراً بهجاي قرآن، شعر ميخوانند و ثوابآنرا هديه به روح ميّت ميكنند!
ـ عالمان هدايتگر وآگاه از مباني دين،كم و عالمانگمراهكن بسيار ميشوند! عجيب است! طوري ميشودكه همان دانشمندان بهقول خود ديني همكه بايدكارشان ارشاد و هدايت مردم باشد،كم ميشوند و كثيراً بهجاي هدايت، مردم را به ضلالت وگمراهي ميافكنند. و واقعاً بايد بر خدا پناه ببريمكه تنها دانشمندبودن و فقيهبودن در امر هدايتكافي نيست. اهل عملبودن و وَرَعداشتن لازم است. ممكن است كسي خيلي عالم باشد و حتّي در علوم ديني هم فقيه باشد، ولي ورع و تقوا نداشتهباشد. چنينآدمي مُضلّ است و چهبسا، زيانش بهحال مردم، بيشتر از غير عالمان باشد!! و عدمش به ز وجود.
ـ مسجدها از نظر ساختمان،آباد است، ولي از نظر هدايت، ويران. شما به مكّه و مدينهكه ميرويد، ميبينيد مسجدها را چه زيبا و عالي ساختهاند، امّا درآنجا، از هدايت به حقايق اسلام و قرآنكه مكتب اهلبيت(ع) است، خبري نيست!
ـ سخنانشان، حكيمانه است، ولي اعمالشان، دردي درمانناپذير.
ـ دروغ در ميان مردم حلال ميشود و اصلاً زندگي براساس دروغ ميچرخد و اگر دروغ نباشد، كار پيش نميرود.
ـ ربا را حلالتر از شير مادر ميخورند و رباخواري،آنچنان، عادي و علني ميشودكه مجالي براي توبيخ و سرزنش نميمانَد. واقعاً عجيب است. اينسخنان، از معجزات رسولخدا و ائمةهدي(ع) است.آنروز فرمودهاند و امروز ميبينيم كه اينچنين شدهاست. اگركسي امروز بگويد: اينمعامله، رَبَوي و حرام است، نهتنها، باورشان نميشود، بلكهگوينده را بهتمسخر و استهزا ميگيرند. و راستي، خيلي ماية تأسّف استكه در بازار مسلمانان، رباخواري، دروغگويي، تدليس و كلاهبرداري، يك امر عادي عادي شدهباشد. و اصلاً باكشان نميشود و مسألة حقّالنّاس، در نظرشان مفهومي ندارد.
ـ ساختمانهاي محكم و برجهاي بلند و باعظَمت ميسازند و دين را به دنيا ميفروشند.
ـ قرآن و احكامش تعطيل ميشود،آنچنانكه امام قائم، وقتيكه قيام ميكند، مردم را به اسلام جديد فرا ميخوانَد!!
ـ قمار،آشكار و اَحياناً ماية افتخار ميگردد.
ـ ساز وآواز وآهنگهاي لهوي،آنچنان، فراگير ميشودكه مسلمانان، ازكنارآن، بهطور عادي ميگذرند و خود را موظّف به نهي ازآن نميدانند. عجيبتر اينكه جزء مقدّسات در مجالس جشن و عزاي امامان(ع) بهحسابآمده و احياناً راه تقرّب به خدا هم محسوب ميگردد!!
ـ زنان را مورد مشورت قرار ميدهند و ازآنها در تمام امور زندگي، نظرخواهي ميكنند.
ـ صفهاي جماعت، خيلي فشرده و بدنها به هم چسبيده، امّا قلبها با هم مختلف است و از هم رميده.
ـ زنان با شوهرانشان، براساس حرص در دنياطلبي، در تجارت وكسب وكار شركت ميكنند. همه باهمكار ميكنند كه دنيايشان تأمين شود و ديگر،كاري به اين ندارندكهآيا با دين منطبق هست يا نه؟ مهم، ايناستكه بايد زندگيكنيم!!!
تاریخ انتشار : ۳ مهر ۱۳۹۱
نویسنده : مدیر سایت
تاکنون هیچ دیدگاهی برای این نوشته ثبت نشده است.