الفاظ قرآن ازكيست؟ خدا يا پيامبر(ص)
در چهار آية پاياني جزء دوم از صفحة 41 ، ادامة داستان عبرتانگيز طالوتآمدهاست.كه از اينميان،آية آخِر اين صفحه، اين قبيل داستانها را نشانهاي از علم و عظَمت پروردگار ميداند.
آية 252 ميفرمايد: «تِلكَآياتُ الله، نَتلوها عَلَيكَ بِالحَقّ»؛ «اين،آياتِ الهيّه استكه ما،آنها را بر تو تلاوت ميكنيم».
مطلبيكه تذكّرآن، در اينجا، خالي از تناسب نيست، اينسؤال استكه:آيا قرآنكريم، عين الفاظش، از جانب خدا نازل شدهاست؟ يا معانيآن، به قلب مقدّس رسول اكرم(ص) نازل شده و الفاظ، از پيغمبر اكرم(ص) است؟
اعتقاد ما، ايناستكه: عين الفاظ قرآن، از جانب خدا، بهوسيلة روحُالقُدس، به پيغمبر اكرم(ص) القا شدهاست.
دليل ما خودآيات قرآن است. از جمله همينآيهكه خطاب به پيامبر ميفرمايد: «تِلكَآياتُ الله نَتلوها عَلَيكَ بِالحَقّ».
ميدانيمكه «تلاوت»، مربوط به الفاظ است و معنا بدون لفظ، قابل «تلاوت» نيست. «تلاوت»، يعني «الفاظي را تالي و دنبال يكديگر قرار دادن». اينآيه نشان ميدهدكه خداوند، «تالي»، يعني «تلاوتكنندة» الفاظ قرآن است و قرآن «مَتلُوّ» است و رسول الله هم، «مَتلُوٌّ عَلَيه» است!
و همچنين،آيهايكه در سورة يوسف داريم: إنّا أنزَلناهُ قُرآناً عَرَبِيّاً لَعَلَّكُم تَعقِلون؛ ما اينكتاب را نازلكرديم درحالي كه قرآن است و عربي، تا شما درككنيد و بينديشيد، اينمطلب را واضحتر نشان ميدهد.
ضمير أنزَلناهُ، بهكتاب درآية قبلش بر ميگردد. يعني،آنكتاب مُبين را ما نازلكردهايم. امّا در چه حال؟ درآنحالي كه ما آنرا نازل ميكردهايم، قرآن بوده و عربي؛ قُرآناً عَرَبِيّا. بهاصطلاح نحوي،كلمة قرآن، در اينجا، حال است. يعني، در حالِ نزول، قرآن بود. قرآن يعني چه؟ قرآن بهاصطلاح اهل ادب، مصدر است بهمعناي قرائت. و قرائت برحسَبگفتة اهل لغت، يعني ضَمُّ الحُروف و جَمعُ الكَلِمات؛ حروف را به هم پيوست دادن وكلمات را دنبال هم قرار دادن. بنابراين، كلمة قرآن مصدر است بهمعناي قرائت. و مصدر اينجا، بهمعناي اسم مفعول است، يعني مَقرُوّ. و مَقرُوّ، يعني قرائتشده.
پس، معنايآيه اين ميشودكه: ما اينكتاب، يعني قرآن، را در حال قرائت، يعني درحاليكه حروف و الفاظش،كنار هم قرار گرفته و به هم ضميمه شدهبود، نازلكرديم وآن، در حال نزول، قرآن بوده و مَقرُوّاً نازل شدهاست.
و چنانكه توضيح داده شد، «تلاوت» و قرائت، تحقّقش، در مرحلة الفاظ است، نه در مرحلة معنا. معنا، هرگز «مَتلُوّ» و مَقرُوّ واقع نميشود و خواندني نميباشد.آنچهكه خواندني و مُتَّصِف به صفت «تلاوت» و قرائت ميشود، الفاظ است.
پس، قرآن، بهعين الفاظش، «مَتلُوّ» و مَقرُوِّ خدا ميباشد.
عِلاوه بر اين، ميفرمايد: قُرآناً عَرَبِيّا. و نشان ميدهدكه: وقتي بنا شد قرائت بشود، يعني در قالب الفاظ ريخته بشود، طبعاً ميبايست با لغتي از لغات و زباني از زبانهاي رايج در ميان بشر القا شود، از زبان عربي، فارسي، تركي،كردي، انگليسي. و لذا ميفرمايد: ما آنرا در لباس الفاظ عربي، القا كرديم؛ إنّا أنزَلناهُ قُرآناً عَرَبِيّا. و ميدانيمكه لغت و زبان نيز، مربوط به الفاظ است. يعني، به الفاظگفته ميشود كه: عربي يا فارسي يا تركي است. وگرنه، معنا، عربي و غيرآن ندارد.
پس،كلمة عَرَبِيّاً نيز، شاهد بر ايناستكه: قرآن، عين الفاظش، به زبان عربي، از جانب خدا نازل شدهاست.
آية ديگريكه باز،گوياي همينمطلب است، اينآيه از سورة زُخرُف استكه ميفرمايد: إنّا جَعَلناهُ قُرآناً عَرَبِيّاً لَعَلَّكُم تَعقِلون، وَ إنَّهُ في اُمِّ الكِتاب لَدَينا لَعَلِيٌّ حَكيم؛ قبل از اينكه اينكتاب تنزّل پيدا كند و قرآن بشود، در عالم اُمُّالكِتاب، نزد ما، هم علي بود و هم حكيم. يعني، بلندمرتبه و بالاتر از اين بودكه دست فكر بشر بهآنجا برسد؛ إنَّهُ لَقُرآنٌكَريم، في كِتابٍ مَكنون؛آنكتابكه در عالم اُمُّالكِتاب بود و حكيم، دركتاب مَكنون و مستوري بود. يعني، صورت اجمال داشت و هنوز مجزّا نشدهبودكه بهصورت سورهها وآيات درآيد. تا وقتيكه تنزّلش داديم و به عالم الفاظآورديم. درآنموقع، شد: قُرآناً عَرَبِيّا. يعني، هم قرائت شدني و خواندني شد، و هم به زبان عربي درآمد.
پس، ايندوآيه نشان ميدهندكه: قرآن، موقعيكه نازل ميشد، هم قرائت شدني بود، و هم عربي؛ إنّا جَعَلناهُ قُرآناً عَرَبِيّاً لَعَلَّكُم تَعقِلون؛ ما قرآن را به الفاظ عربي نازلكرديم، به اينمنظوركه شما تعقّلكنيد و بفهميد.
و باز، معلوم ميشودكه: اگر قرآن، عربي نميشد، قابل درك براي بشر نميبود. و شايد اين، ازآننظر باشدكه: زبان عربي، زبان وسيعي استكه ميتواند اسرار و لطايفآيات قرآني را در حدّيكه ممكن است، به بشر تفهيمكند. يعني، ساير زبانها، اينوسعت را ندارند و نميتوانند همة اسرار و لطايف قرآني را بيان كنند. پس: ما كه الفاظ را به زبان عربي نازلكرديم، به اينمنظور بودهكه شما بتوانيدآنمفاهيم عرشي را در حدّ امكان خود درككنيد؛ لَعَلَّكُم تَعقِلون.
آية ديگري هم در سورة قيامت استكهآن نيز مؤيّد همينمطلب است؛ ميفرمايد: إنَّ عَلَينا جَمعَهُ وَ قُرآنَه، فَإذا قَرَأناهُ فَاتَّبِع قُرآنَه؛ قرآن هم جمعش بهعهدة ماست و هم قرائتش، و قرائت تو بايد دنبال قرائت ما باشد. اينآيه نيز نشان ميدهد كه: الفاظ قرآن را اوّل، بايد خدا بهوسيلة روحُالقُدُس، قرائتكند و سپس، پيغمبر اكرم(ص)، از قرائت خدا تبعيّتكند.
تاریخ انتشار : ۷ آبان ۱۳۹۱
تاکنون هیچ دیدگاهی برای این نوشته ثبت نشده است.