اعمال ويرانگر ما!!
اعمال ويرانگر ما!!
تمامي آيات هشتگانة 31 تا 38 سورة عنكبوت از صفحة 400 ، بهدنبالآيات صفحات قبل و نيز بهانضمام دوآية آغازين صفحة بعد، به نقل حالات اقوام پيشين ميپردازند.
عجيب اينكه اينآيات، پس از ذكر امّتهاي محكوم به عذاب در زمانهاي پيشين، تمام اختلالات تكويني و طبيعي را مُسَبَّب از اعمال و افكارآدميان نشان ميدهند.
و عجيبتر اينكه از نظر قرآنكريم،آثار شوم طغيان بشر، نهتنها دامنگير خود بشر ميشود، بلكه سايركائنات هم به آتش طغيان او ميسوزند. چنانكه ميفرمايد: ظَهَرَ الفَسادُ فِي البَرِّ وَ البَحر بِما كَسَبَت أيدِي النّاس؛ پيدايش فساد در صحرا و دريا، بر اثركارهايي استكه مردم انجام ميدهند.
آري؛ اعمال ظالمانة بشر، اختلال و فساد در همهجاي عالَم بهوجود ميآورَد. درندگان بيابان،آهوانكوهستان و ماهيان دريا را هم به روزگار سياه ميكشاند! آسمان، بركات خود را حبس ميكند! زمين، از بارزساختن نعمتهاي درونش استنكاف ميورزد! نظام چهار فصل بههم ميخورد! زمستان، هواي بهاري ميشود و زمين را اغفال ميكند و زمين نيز نوزادان خود را در دامن خويشآفتابي ميسازد. ناگهان، بهار در قيافة وحشتزاي زمستاني حمله ميآورد و اطفال نورسيدة باغ و چمن را بهآتش خشم خود ميسوزاند! تابستان، بهجاي اينكه هوا گرم شود و ميوهها را بپزاند، قيافة پاييزي بهخودگرفته و بارانهاي بيموقع و مضرّ و مفسد ميبارد و باقيماندة نعمت را ميپوساند.
و طبيعي استكه وقتي اوضاع چهار فصل از نظام اصلي خود افتاد، اختلال و فساد در برّ و بحر پيدا ميشود و دريا و صحرا منقلب ميگردد.گرگ بيابان، ازگرسنگي، حمله بهگلّة گوسفند ميبَرد؛ همگوسفند را ميدرد و هم خود، ضربت كاري از چوب و چماق چوپان ميخورد. چهبسا ماهيان دريا در اثر نيامدن باران و زندهماندن بعضي ميكروبهاي مضر، مسموم ميشوند و ميميرند! ملخهاي صحراهاي سوزان، در اثرگرسنگي، به مزارع مردم شبيخون ميزنند! هم مزارع را فاسد ميكنند و هم با مبارزات ضدّ ملخ مواجه ميشوند و جان خود را از دست ميدهند.
حال، مسبّب اصلي اينهمهاختلالات و مفاسدكيست؟ قرآن با كمال صراحت جواب ميدهد: ظَهَرَ الفَسادُ فِي البَرِّ وَ البَحر بما كَسَبَت أيدي النّاس؛ اينهمهمفاسد در خشكي و دريا، نشأتگرفته ازكارهاي زشتآدميان است.
امّا پذيرش اينمطلب، براي بسياري از ما مردم، سنگين و هضمآن دشوار استكه چگونه ممكن است تصميماتيكه در مغزها و قلبها بهوجود ميآيد و اعماليكه از اعضا و جوارح انسانها صادر ميشود، تأثير در زمين وآسمانكرده و انقلابات جوّي و اختلالات زميني وآسماني را سبب شود؟
در جواب، اجمالاً عرض ميشود: مگر عوامل مؤثّر در حوادث عالَم، بايد همه از قبيل سنگ وآهن و پولاد و چدن باشد؟ در صورتيكه موجوداتي لطيف و رقيق و نامرئي در عالم هستكهآثاري بهمراتب شديدتر و وسيعتر ازآثارآهن و پولاد و چدن دارند! مثلاً ايننيروي عظيم برقكه نه با چشم ديده ميشود و نه با لامسه لمس ميگردد، هماكنون،آثار مُحَيّرالعُقولش زمين وآسمان را جولانگاه خود قرار دادهاست. يا امواج راديوييكه صدا را از راههاي دور بهگوش ميرساند، ديدني و لمسكردني نيست، ولي اينهمهآثار حيرتانگيز دارد.آيا ما باورمان ميشودكه برق و بخار مرده و بيعقل و شعور ميتوانند اينهمهانقلاب در عالم بهپا كنند، امّا باورمان نميشودكه انسان زندة دارندة عقل و شعور امواج مغزي و اَنحاي تشعشعات وجودياش، ميتواند در زمين وآسمان، انقلابات و تحوّلات ايجاد نمايد؟!
ما گاهي، ميبينيمكه هوا ساكن وآرام است و ناگهان، منقلب و طوفاني ميشود؛كولاك ميكند وگردباد ميپيچد و شيروانيها را از جا ميكَند؛ درختهايكهن را از ريشه مياندازد و ساختمانها را ويران ميكند و اَحياناً حيوانها و انسانهايي را نابود ميسازد.آنگاه، روزنامهها از قول هواشناسان مينويسند: علّت پيدايش اينطوفان مهيب، اين بودكه يك موج هواي مخالف، از سمت شمال، از فلانكشور مجاور حركتكرد و با هواي ايران اصطكاك شديد پيدا نمود و در نتيجه، اينطوفان مهيب پيدا شد وآثارآن، تا چند روز ديگر در هواي ايران باقي است.
پس، وقتي ممكن باشدكه يك موج هواي مردة بيعقل و شعوركه از حدّ اعتدال خارج شده، اينانقلاب را بهوجود آورد،آيا اِستِبعاد داردكه موج فكري و مغزي انسان زندة باعقل و شعور، بتواند انقلاب و تحوّلي در عالَم بهوجودآورد؟
تاریخ انتشار : ۱۱ آذر ۱۳۹۱
نویسنده : مدیر سایت
تاکنون هیچ دیدگاهی برای این نوشته ثبت نشده است.