اصلاً تقوا چيست؟
اصلاً تقوا چيست؟
از آيات ششگانة 197 تا 202 سورة بقره از صفحة 31 ، سهآية نخست اينصفحه، در ادامة آية آخِر صفحة قبل، پيرامون مناسك حج سخن ميگويندكه نظر ما، پرداختن به نيمة دومآية 197 است.
آية 197، پس از اشاره به پارهاي از احكام حج، يك قانونكلّي را بيان ميفرمايد وآن، اينكه: «وَ ما تَفعَلوا مِن خَير، يَعلَمهُ الله»؛ «هرگونهعمل نيكي از شما سر زند، خداوند،آنرا ميداند»؛
«وَ تَزَوَّدوا»؛ برايآخرت «زاد و توشه تهيّهكنيد»؛
«فَإنَّ خَيرَ الزّاد، اَلتَّقوي»؛ «که بهترينزاد و توشه، تقوا و پرهيزگاري است»؛
«وَ اتَّقونِ يا اُولِي الألباب»؛ «پس، اي صاحبان مغز و انديشه، تقواي الهي پيشهكنيد».
در اينكه تقواي الهي چيست؟ بايدگفت: تقوا، در دو چيز خلاصه ميشود:
اوّل: تركگناهان، و دوم: انجام واجبات.
البتّه، ما به ترك مكروهات و انجام مستحبّات نيز توصيه شدهايم. امّا بايد دانستكه ايندو، درحقيقت، حاشية امنيّتي است براي همانانجام واجبات و ترك محرّمات. يعني، اگركسي، در حدّ توان، از مكروهات، پرهيز و به مستحبّات مبادرت ورزد، معمولاً ديگر، امكان نداردكه واجبات را ترك و مرتكب محرّمات الهي شود.
در واقع، خداوند، به ما سرماية بسيارگرانبهايي، بهنام عمر، عطا فرموده تا با آن برايآخرت خود، توشة راه برگيريم. ولي يالَلاسفكه ما اكثراً اينعمرگرانمايه را بهبطالت و غَفلت ميگذرانيم و هيچ بهفكر عاقبتكار خود نيستيم.
و عجيب اينكه بهجايآنكه ما بسوزيم و بناليم، مولايمان، امير مؤمنان، علي(ع) ميسوزد و مينالد و ميگويد:
وَيلي،کُلَّما کَبُرَ سِنّي،کَثُرَت ذُنوبي؛ واي بر من! هر چه سنّم بالا ميرود،گناهانم بيشتر ميشود!
وَيلي،کُلَّما طالَ عُمري، کَثُرَت مَعاصِيَّ، فَکَم أتوبُ وَکَم أعود؛ تا كِي توبهكنم و باز، توبه بشكنم و بهگناه بازگردم؟!
أ ماآنَ لي أن أستَحيِيَ مِن رَبّي؟آيا وقتآن نرسيده كه از خدايم حيا كنم؟
حَلَّ بِکَ الشَّيب، أ ماتَستَحيي؟ پير شدي، حيا نميکني؟!
فَيا سَوءَتاهُ غَداً مِنَ الوُقوفِ بَينَ يَدَيک؛ واي از شرمساريهاي فردا، وقتيكه به پيشگاه تو، اي خدا، مرا نگهدارند؛
إذا قيلَ لِلمُخِفّين: جوزوا وَ لِلمُثقِلين: حُطّوا؛ درآنهنگامكه به سبكبارانگفته ميشود: از صراط بهسلامت عبوركنيد و معطّل نشويد، امّا به سنگينباران ازكولهبارگناهان، ميگويند: در ميان جهنّم سقوطكنيد؛
أ فَمَعَ المُخِفّين، أجوز؟ أم مَعَ المُثقِلين، أحُطّ؟ حال، نميدانمكهآيا من از سبكباران خواهم بودكه بهسلامت بگذرم؟ يا از سنگينبارانكه ميانآتش سقوطكنم؟
اينك، ما هنوز زندهايم و بهآنموقِفكه بهطورحتم، خواهيم رسيد، نرسيدهايم؛ بهخود بياييم و در سبكبار و سنگينبار بودن خود بينديشيم و لااقل، باقيماندة عمر خود را بهغفلت نگذرانيمكه عَنقَريب، بانگ ملكالموت را خواهيم شنيد و ديگر، راه بازگشت و مهلتِ به حساب خود رسيدن نخواهيم داشت.
و هماكنون، بهدقّت بنگريمكه از حقوق خدا و خلق خدا كه هنوز ادا نكردهايم، چه بر دوش ناتوان خود داريم؟ مخصوصاً از حقوق ضايعشدة مردمان، سخت در هراس باشيم. مبادا حقّي از همسر و فرزندان، حقّي از همسايگان و همكارانمان ضايعكردهباشيم. يككلمة تندِ نابهجا كه مردان به زنانشان، زنان به شوهرانشان، اولاد به والدينشان يا والدين به اولادشان بگويند، در روز حساب و جزا، مجازات خواهند شد.
اين،گفتة آفريدگار ماستكه ميفرمايد: وَ إنکانَ مِثقالَ حَبَّهٍ مِن خَردَل، أتَينا بِها، وَکَفي بِنا حاسِبين؛ بهسنگيني دانة خردل،كه از دانة ارزن همكوچكتر است، از رفتار وگفتار را به حساب ميآوريم، و همين بسكه ما حسابرس باشيم.
از اينهشدار خداوند قهّار بترسيمكه: وَجيءَ يَومَئِذٍ بِجَهَنَّم، يَومَئِذٍ يَتَذَکَّرُ الإنسان، و أنّي لَهُ الذِّکري؛آنروز، جهنّم به صحنة محشرآورده ميشود،آنروز استكه انسان بهخود ميآيد. امّا آنبهخودآمدن، ديگر نفعي براي او نخواهد داشت.
آنجاستكه فرياد ميكشد: يا لَيتَني قَدَّمتُ لِحَياتي؛ ايكاش، براي زندگي امروزم، زاد و توشهايكه همانتقواست، پيش فرستادهبودم.
تاریخ انتشار : ۱۰ آذر ۱۳۹۱
نویسنده : مدیر سایت
تاکنون هیچ دیدگاهی برای این نوشته ثبت نشده است.