از ميان آيات سهگانة 257 تا 259 سورة بقره از صفحة 43
از ميان آيات سهگانة 257 تا 259 سورة بقره از صفحة 43 ، آية نخست، پس از سخن پيرامون مؤمنان، بهكافِران پرداخته و ميفرمايد: «وَ الَّذينَكَفَروا أولِياءُهُم اَلطّاغوت، يُخرِجونَهُم مِنَ النّور إلَي الظُّلُمات، اُولئِكَ أصحابُ النّار هُم فيها خالِدون»؛ «وكسانيكهكافر شدند، اوليايآنها طاغوت ميباشندكهآنها را از نور بهسوي ظلمتها بيرون ميبرند،آنها اهل آتشند و براي هميشه، درآن خواهند ماند».
در اينكه:آية شريفه سرنوشتكافران را آتشِ هميشگي معرّفي فرمودهاست،گاهي ممكن است در بعض اذهان، اين شبهه راه يابدكه: مسألة خُلود در عذاب و كيفر جاودان، حتّي برايكافران، چگونه با عدل خدا قابل جمع است؟
آيا مگر نه ايناستكه بايد در محكمة عدل الهي و انساني، تناسب بينگناه وكيفر رعايت شود؟
دزدِ يككاسه و استكان، مثلاً، در دنيا، محكوم بهكيفر هست، امّا نه به اعدام و حبس ابد. بلكه بهقدر وزن جُرمش، شايستة كيفر است. از باب مَثَل، يك سيلي يا ده ضربه شلاّق،كيفر اوست و نه بيشتر. و حالآنكه ميبينيم:
اينتناسب بينگناه وكيفر، در مجازاتهاي اخروي رعايت نشدهاست! انسانيكه فرضاً در نهايت درجة كفر و اِلحاد، در دنيا، صد يا صدوبيست سال عمركردهاست، در عالم پس از مرگ، محكوم به عذاب جاودانه و پايانناپذير ميباشد!!
آيا از نظر عدل خدا، اينكيفر نامحدود، در ازايكفر وگناه محدود، با هم مُنافي و ناسازگار نميباشد؟!
در مقام رفع و دفع اينشبهه و نظايرآن عرض ميشود: منشأ پيدايش ايننوع شبهات در برخي اذهان، يك اشتباه و انحراف اساسي استكه از مقياس قرار دادن برنامهها و نظامات اينجهان، براي درك نظاماتآنجهان بهوجود ميآيد و اَحياناً سبب شكّ و ترديد در بسياري از معتقَدات مربوط بهآخرت ميگردد. و تنهاراه حلّآن نيز همين استكه از طريق تدبّر درآيات قرآن و بيانات رسيدة از معصومان اينحقيقت را بهدستآوريم و در مركز باور خود بنشانيمكه عالمآخرت نظامي مخصوص به خود دارد جدا از نظام جاري در دنيا و لذا كيفر و پاداشآنسرا نيز جريان خاصّي را واجد است جدا از جريان مجازات در اينسرا. اجمالاً قرآن نشان ميدهدكه سنخ مجازات عملآخرت از سنخ مجازاتهاي دنيوي نيست تا سخن از بلند وكوتاهي زمان ارتكابگناه و تناسب بينكيفر وگناه به ميانآيد. قانون مجازات در دنيا، قراردادي است. و لذا بايد تناسب زماني و مكاني ارتكاب جرم با مجازات در نظرگرفتهشود. امّا قانون مجازات درآخرت، يك جريان تكويني و علّي و معلولي استكه: خودِ عمل انسان در دنيا، سبب و علّتِ تَكَوُّنِ مجازات در عالم پس از مرگ ميشود، تشبيهاً همانگونهكه افشاندن بذر در زمين در فصل پاييز، سبب پيدايش و رويش بوتة گل يا خار در فصل بهار ميگردد.
اين، يك قانون قراردادي نيستكه بگوييم: چه تناسب بين يك بذر بهقدر يك دانة خشخاش و بين يك بوتة عريض و طويلگل يا خار؟! يا چه تناسب بين يك هستة كوچك خرما و يك درخت عظيم پر از شاخ و برگ و خوشههاي خرما؟ اينجريان، طبيعي و تكويني است. موضوع تجسّم عمل، از مسايل مسلّم قرآني استكه ميگويد:
عين اعمال شرّ دنيوي انسان، درآنجهان، بهصورت تحوّليافتهاي متصوَّرگشته و در اَشكالگوناگون، ازآتشهاي سوزان و قيافههاي هولناك و درندگان وگزندگان موحِش، مجسّم ميشوند و از همه جانب، بهآدمي هجوم ميآورند و آنتيرهبخت جهنّمي را در بر ميگيرند! همچنانكه اعمال نيك و افكار درخشان نيز،آنجا، به صورتهايي لَذّتبخش و نشاطانگيز تجسّم مييابند و انسان نيكبخت بهشتي را از همه سو احاطه نموده و او را غرق در سرور و فرح ميسازند.
ما اندكي، دركيفيّت پيدايش خود دقّتكنيم:آيا مگر ما ابتدا، ذرّة خاكي يا قطرة آبي نبودهايمكه به دامن اينجهان افتادهايم؟ اينجهان ما را بدون اينكه خود توجّهي داشتهباشيم، در دامن خود پرورشمان داده و از مراحل متعدّد، از نطفه و عَلَقه و مُضغه،گذرانده تا به اينشكل و صورتيكه اكنون هستيم؛ مرد و زن، پير و جوان، زشت و زيبا، و سفيد و سياه، رساندهاست. اينك، همينجهان و هميندستگاه استكه بهاقتضاي جريان تكويني خود، تمام اعمال و افكار زشت و زيباي ما را همچون بذر يا نطفهاي، در رحِم خود ميگيرد و بدون اينكه ما متوجّه باشيم،آنها را ميپروراند و عاقبت، در يك مرحلة ديگري از اينجهانكه بهنامآخرت است، در قيافهها و اَشكالي نشاطانگيز يا عذابآور، به ما بر ميگرداند و ميگويد: إن هِيَ إلاّ أعمالُكُم، تُرَدُّ إلَيكُم؛ اين، هماناعمال خود شماستكه به شما تحويل داده ميشود.
نيك و بد هرچهكني بهر تو خواني سازند جز تو بر خوان بد و نيك تو مهماني نيست
گنه از نفس تو ميجوشد و شيطان بدنـام جز تو بر نفس بدانديش تو شيطاني نيسـت
حاصل اينكه خالق عليم حكيم، ارتباطي خاص بين اعمال دنيوي انسان و زندگي او در عالمآخرت، مقرّر فرموده و ما را نيز، ازآنمقرّراتآگاهكردهاست. حال، از نظر عقل سليم، ما موظّفيم زندگي خود را در دنيا، با مقرّرات خداوند عليم حكيم منطبق سازيم تا پس از مرگ، مبتلا به زندگي غرق در عذاب و پريشانيآخرت نشويم.
و تنهاراه پي بردن به مقرّرات خدا، انديشيدن وگوش فرا دادن به نداهايآسماني قرآن،كتاب خداستكه ميفرمايد: فَاليَوم لاتُظلَمُ نَفسٌ شَيئا وَ لاتُجزَونَ إلاّ ما كُنتُم تَعمَلون؛ امروزكسي مورد ستم قرار نميگيرد و جزآنچهكه در دنيا انجام دادهايد، مجازات نميشويد. يعني، مجازات شما در روز قيامت، عين اعمال خود شماست و از خارج وجود شما، چيزي به شما نميرسد و همانگونهكه در دنيا، وجود شما، منشأ و منبع اعمال و اخلاق شما بود، در روز جزا نيز، وجود شما، منشأ و منبع مجازات شما خواهد بود و تا شما وجود داريد، درآغوش مجازات زشت و زيباي خود ميباشيد.
از تو رُستَست اَر نِكويَست اَر بد است ناخوش و خوش هم ضميرت از خود است
گَر به خاري خَستهاي، خود كِشتـهاي ور حريـــر و قَـــزدَري، خـــود رشتـــهاي
وَ تُوَفّيكُلُّ نَفسٍ ما عَمِلَت، وَ هُم لايُظلَمون؛ به هركس، عينكردههايش، بهطوركامل، پرداخت ميگردد و به همين جهت احدي مورد ستم قرار نميگيرد. زيرا عادلانهتريننوع جزا بازگرداندن عين عمل به عامل است. وَ وَجَدوا ما عَمِلوا حاضِرا وَ لايَظلِمُ رَبُّكَ أحَدا؛آدميان، در روز قيامت، عين همانچه را كه در دنيا انجام دادهاند، در حومة وجود خود مييابند و خداي تو، به احدي ستم نميكند! إنَّ الَّذينَ يَأكُلونَ أموالَ اليَتامي ظُلماً، إنَّما يَأكُلونَ في بُطونِهِم نارا وَ سَيَصلَونَ سَعيرا؛آنانكه اموال يتيمان را بهستم ميخورند، جز اين نيستكه در شكمهاي خويش،آتش ميريزند و بهزودي،آتش افروخته را به خود مييابند. يعني مال يتيم خوردن، در واقع عينآتش خوردن است و هماكنون خورندگان اموال يتيمان، آتش ميخورند! منتها، فعلاً در مرتبة بذر است و صورت دنياييآن، بهصورت لقمههاي چرب و نرم و شيرين است، امّا هنگاميكه به سر حدّ ميوه شدن رسيد و چهرة آخرتيآن نمودار شد، درآنمرحله،آتشي افروخته و سوزان خواهد شد!
گر از دوزخ هميترسي به مالكس مشو غَرّه كه اينجا صورتشگنج است وآنجا شكلش اژدرهاست
هماكنون ما حرفي ميزنيم و موجي در هوا ايجاد ميكنيم.آنموج الآن ديده نميشود و لحظة بعد هم بهظاهر از بين ميرود، ولي از ديد فرشتگان مُوَكَّل از جانب خدا، پنهان نميماند و با كمال دقّت ضبط ميشود و بهموقع خود، به ما بر ميگردد! اين، قرآن استكه ميفرمايد: إذ يَتَلَقَّي المُتَلَقّيان، عَنِ اليَمينِ وَ عَنِ الشِّمالِ قَعيد، مايَلفِظُ مِن قَولٍ، إلاّ لَدَيهِ رَقيبٌ عَتيد؛ دوگيرندة حرف و عمل از چپ و راست انسان نشستهاند وكوچكترينكلمهاي از زبانش صادر نميشود مگر اين كه نگهبانآمادهاي،آنرا ميگيرد و ضبط ميكند.
نوار ضبط شما انسانهاي ضعيف،آنچنان دقيق استكه صداي تنفّسگوينده را پس از مرگ و پوسيدنش، عيناً تكرار ميكند! حال، نوار ضبط خداوند قادر مطلق، چگونه خواهد بودكه عِلاوه بر نفَسهاي شما،كوچكترينحركت مردمك چشم شما و باريكترينجنبش مغز شما را ضبط ميكندكه: يَعلَمُ خائِنَهَ الأعيُن وَ ما تُخفِي الصُّدور.
نقل شده: يكي از صلحا را پس از مرگ، در خواب ديدند.گفتهبود: حالم خوب است، تنها، هفتهاي يكبار، عقربي ميآيد و زبانم را نيش ميزند! از نيش او، سراپاي بدنم ميسوزد تا آرام شوم. و باز هفتة بعد ميآيد. از حالشكه تحقيق كردند، معلوم شد:آدمي بودهكه با زبانش افراد را بهصورت شوخي يا جدّي، نيش ميزده و دلها را ميسوزاندهاست.
از قيسِ بنِ عاصِمكه از اصحاب رسول خدا(ص) بوده، نقل شدهاست: با جمعي از قبيلة بَني تَميم، به حضور رسول اكرم(ص) شرفياب شديم وگفتيم: يا رَسولَ الله، ما، در بيابان زندگي ميكنيم وكمتر ميتوانيم از بركات محضر شما برخوردارگرديم. موعظهاي بفرماييد تا ازآن بهرهمند شويم.آنحضرت(ص) به وعظ و نصيحتآنان پرداخت و ضمن مواعظ عاليهاش فرمود: وَ إنَّهُ يا قَيس، لا بُدَّ لَكَ مِن قَرينٍ يُدفَنُ مَعَك وَ هُوَ حَيّ، وَ تُدفَنُ مَعَه وَ أنتَ مَيِّت؛ حقيقت اينكه اي قيس، هنگام دفن شدن، موجود زندهاي، با تو دفن خواهد شد و او در تمام مدّت برزخ، قرين و همنشين تو خواهد بود؛ فَإنكانَكَريماً، أكرَمَك، وَ إنكانَ لَئيماً، أسلَمَك؛ حال،آنقرين، اگر موجودي شريف وكريم باشد، تو را گرامي خواهد داشت و اگر پست و لئيم باشد، تو را تسليم حوادث رنجبار خواهد ساخت؛ ثُمَّ لايَحشَرُ إلاّ مَعَك، وَ لاتُحشَرُ إلاّ مَعَه وَ لاتُسألُ إلاّ عَنه؛ و او جز تو با كسي محشور نميشود و تو نيز، جز او با كسي محشور نميگردي، و در روز محشر، جز دربارة او، مورد بازخواست از چيزي واقع نميشوي؛ فَلاتَجعَلهُ إلاّ صالِحا، فَإنَّهُ إنكانَ صالِحا لَم تَأنِس إلاّ بِه وَ إنكانَ فاحِشا، لاتَستَوحِش إلاّ مِنه، وَ هُوَ عَمَلُك؛ پس، تا ميتواني، او را شايسته و صالحگردان، چرا كه اگر او صالح باشد، در طول مدّت برزخ، ماية انس وآرامش تو خواهد بود و اگر فاسد باشد، موجب ترس و وحشت و ناآرامي تو خواهد شد و آنقرين و يار مُلازم تو در عالم برزخ و محشر، عمل وكردار توست! آنگاه، اينسخنان حياتبخش رسول خدا(ص) را يكي از حضّار درآنمجلس، به رشتة نظم درآورد. از جمله، اينچند بيت است:
تَخَيَّـر قَرينـاً مِــن فِعالِــكَ إنَّمــا قَرينُ الفَتي فِي القَبرِ ما كانَ يَفعَلُ
فَمايَصحَبُ الإنسان مِن بَعدِ مَوتِهِ وَ مِن قَبلِـهِ إلاَّ الَّـذي كـانَ يَعمَـلُ
ألا إنَّمَـا الإنسـانُ ضَعيـفٌ لأهلِـهِ يُقيـمُ قَليـلاً عِندَهُـم ثُــمَّ يَرحَــلُ
ازكردار خود، دوست و همنشيني براي خويش انتخابكنكه همنشين انسان در قبر، هماناستكه در دنيا انجام ميدهد و چارهاي جزآماده ساختنآنقرين براي عالم پس از مرگ و روز جزا، دركار نيست! هانكه انسان، در ميان كسانش، ميهماني بيش نيستكه چند روز در ميانشان درنگكرده وآنگاه ميرود!
تاریخ انتشار : ۱۸ آبان ۱۳۹۱
نویسنده : مدیر سایت
تاکنون هیچ دیدگاهی برای این نوشته ثبت نشده است.