آغازآية 23 سورة اِسراء ميفرمايد: «وَ قَضي رَبُّک ألاّتَعبُدوا إلاّ إيّاه وَ بِالوالِدَينِ إحسانا»؛ «و پروردگار تو حکمکردهکه: جز او را نپرستيد و نسبت به والدين نيکوکاري و احسان همهجانبه را رعايت نماييد».
سپس، ادامة آيه، احسان به والدين را چنين توضيح ميدهدكه: «إمّا يَبلُغَنَّ عِندَکَ الکِبَرَ أحَدُهما أوکِلاهُما، فَلاتَقُل لَهُما اُفّ وَ لاتَنهَرهُما وَ قُل لَمُها قَولاً کَريما»؛ «هرگاه يکي ازآندو يا هر دويآنها درکنار تو به سنّ پيري برسند و نيازمند بهکمک تو بشوند، مراقب باشکه کمتريناهانتي از تو بهآنها نشود، و حتّي سبکترينتعبير بيادبانه، يعني اُف، نسبت به آنها به زبان نياور و بانگ برآنها مزن و فرياد بر سرشان مکش، بلکه با گفتاري مؤدّبانه و نرم و لطيف با آنها سخن بگو».
سپس،آية بعد: «وَ اخفِض لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحمَه»؛ «و بالهاي تواضع از لطف و مَحَبّت را در برابرشان فرودآر».
وقتي مرغ ميخواهد بچّة خود را نوازشکند، بال و پرش را نرمکرده و پايين ميآورد و بچّهاش را زير بال و پرش ميگيرد. تو هم، پدر و مادر پير و ناتوانت را زير بال و پر تواضع خود بگير و مورد مهر و نوازش قرارشان ده؛ همانطور کهآنها، تو را در زمانکودکي و ناتوانيات، زير بال محبّتشانگرفتند؛ «وَ قُل: رَبِّ ارحَمهُما،کَما رَبَّياني صَغيرا»؛ «و بگو: پروردگارا،آنها را مشمول رحمتتگردان، همانگونهکهآنها مرا درکودکي تربيتمکردند»، تو با رحمت بيپايانت محبّت آنها را نسبت به من درکودکي، جبران فرما. چهآنکه تو أرحَمُالرّاحِميني.
نقل شدهکه: جواني، در حال احتضار و جان دادن بود. پيامبر اکرم(ص) به عِيادت او رفت وکنار بسترش نشست و به او فرمود: بگو: أشهَدُ أن لا إلهَ إلاَّ الله. او، زبانش بندآمد و نتوانست اينجمله را بگويد. بار ديگر، رسول خدا(ص) از او خواستکه شهادتين را بگويد، ولي او، باز نتوانستکه بگويد! زنيآنجا نشستهبود. رسول اکرم(ص) از او پرسيد:آيا اين جوان، مادر دارد؟آنزنگفت: بله؛ من مادرش هستم. فرمود: مگر تو از او ناراضي هستي؟ زن گفت: بله يا رَسولَ الله، اکنون، شش ماه استکه با او حرف نزدهام؛ اذيّتمکرده و دلم را سوزانده است. رسول خدا(ص) فرمود: او، الآن در تنگنا و تحت فشار قرارگرفتهاست؛ ازگناه او درگذر و عفوشکن تا آسان جان بدهد. زنگفت: من نميخواستم از او راضي شوم، ولي براي اطاعت امر شما، از اوگذشتم و راضي شدم؛ خدا از او راضي باشد.آنگاه، رسول اکرم(ص) رو بهآن جوانکرد و فرمود: بگو: أشهَدُ أن لا إلهَ إلاَّ الله. او دفعتاً زبانش باز شد وگفت. رسول خدا(ص) از او پرسيد: چه ميبيني؟ گفت:آدمي بدبو و زشت، با قيافهاي وحشتناک به من حملهکردهبود؛ اَلحال، او در حال رفتن است وآدمي خوشرو و خوشبو رو به من ميآيد. رسول اکرم(ص) فرمود: بگو: يا مَن يَقبَلُ اليَسير وَ يَعفو عَنِ الکَثير اِقبَل مِنِّي اليَسير وَ اعفُ عَنِّي الکَثير. او، اينجمله را گفت و تکرارکرد تا روح از بدنش جدا شد.
ملاحظه ميفرماييد؛ تا مادر از او راضي نشدهبود، تلقين پيغمبر(ص) هم، مؤثّر در نجاتش نشد و زبانش را برايگفتن شهادتين باز نکرد. يعني، رضايت خدا و رسول خدا(ص) هم، مشروط به رضايت والدين است.
و لذا درآيات متعدّد از قرآنكريم، «احسان به والدين»، در رديف اعتقاد به «توحيد و ايمان به خدا» قرارگرفتهاست.
درآية 14 سورة لقمان، خدا ميفرمايد: «وَ وَصَّينَا الإنسانَ بِوالِدَيهِ...أنِ اشکُر لي وَ لِوالِدَيک، إلَيَّ المَصير»؛ «ما به انسان دربارة والدينش سفارشکردهايم...که نسبت به من و نسبت به والدينت شاکر و سپاسگزار باش،که بازگشت همه، بهسوي من است».
همانگونهكه ميبينيم، خداوند منّان، شکر و سپاس نسبت به والدين را همدوش با شکر و سپاس نسبت به خودش قرار دادهاست. يعني، تو اي انسان، همانطورکه خودت را موظّف ميدانيکه در مقابل نعمتهاي من شاکر باشي، بايد همانطور، خودت را موظّف بدانيکه در مقابل زحمات و خدماتيکه والدين نسبت به تو انجام دادهاند، شاکر باشي.
نقل شدهکه: جواني، خدمت رسول اکرم(ص) عرضکرد: يا رَسولَ الله، من، جوانم و نيرومند، و دوست دارم در جِهاد شرکتکنم و همراه سربازان اسلام، به ميدان جهاد بروم. ولي والدين من پير شدهاند و رضا به رفتن من نميدهند و دوست دارندکه من درکنارشان باشم.
البتّه، ميدانيمکهگاهي، جهاد بر هر فرد مسلماني واجب عيني ميشود. وآن در صورتي استکه مثلاً دشمن بهکشور حملهکردهاست و بر همة مردم واجب شدهکه قيامکنند و در مقام دفع دشمن برآيند. در اينصورت، ديگر، رضايت والدين شرط نيست. ولي در صورتيکه نيرو براي مقابلة با دشمن بهقدرکافي موجود باشد، جهاد، واجبکفايي، و از ديگران ساقط است. و در چنينشرايطي بودهکهآنجوان، از رسول اکرم(ص) سؤالکردهاستکه: من، علاقهمند به جهاد هستم، ولي والدينم، رضا به رفتن من نميدهند؛ وظيفة من چيست؟ رسول اکرم(ص) فرمود: اکنونکه نيرو براي مقابلة با دشمن بهقدرکافي داريم، اگر والدين تو راضي به رفتن تو نميباشند، بروکنارآنها بمان؛ و من به تو قول ميدهم هر شبانه روزيکه درکنار والدينت باشي وآنها با تو انس بگيرند، ثواب جهاد يک سال، در نامة عملت نوشته شود.
اينبيان از رسول خدا(ص) هم، نشانگر ايناستکه شکر والدين،آنچنان اثرگذار در زندگي انسان و موجب رضاي خدا ميگرددکه ثواب يک سال جهاد، در اِزاي يک شبانهروز انس با والدين داشتن، به او داده ميشود.
از اين عجيبتر اينکه: باز،آنحضرت(ص) فرمودهاست: ما مِن وَلَدٍ بارٍّ يَنظُرُ إلي والِدَيهِ نَظَرَ رَحمَهٍ، إلاّ کانَ لَهُ بِکُلِّ نَظرَهٍ حَجَّهٌ مَبرورَه؛ هر فرزند نيکوکار نسبت به والدين، وقتي با نگاه مَحَبَّتآميز، به صورت والدينش نگاه ميکند، به هر نگاه مهرآميزش، ثواب يک حجّ مقبول به او داده ميشود.کسي پرسيد: يا رَسولَ الله، اگر روزي صد بار هم، به چهرة والدين نگاه با محبّتکند، ثواب صد حجّ مقبول ميبرد؟ فرمود:آري؛ ثواب صد حجّ مقبول ميبرد.
اينجاستکه بايد تذکّراً خدمت دوستان عزيز و محترم عرض شود: عزيزان، قدر نعمت وجود والدين خود را بدانيمکه اگر باتوجّه زندگيکنيم، تمام زندگي ما، غرق در ثواب خدا خواهد شد.
ازآنطرف نيز، از امام صادق(ع) نقل شدهکه فرمودهاست: مَن نَظَرَ إلي أبَوَيهِ نَظَرَ ماقِت، وَ هُما ظالمانِ لَه، لَم يَقبَلِ الله لَهُ صَلاهً؛ اگرکسي، با نگاه خشمآلود به والدينش نگاهکند، نمازش مقبول خدا نميشود، هرچند والدين نسبت به او ستم روا دارند. و حقوق او را رعايت نکنند.که در اينصورت،آنها گناهکردهاند و نزد خدا مسؤولند، ولي فرزند، در هر حال، موظّف به احسان و خوشرفتاري با آنهاست و حتّي نگاهش هم بهآنها بايد نگاه مهرآميز باشد.
و اينحرف، ازآنحرفهايي استکه خوشايند بسياري از ما مردم نيست، ولي بايد دانستکه ملاک ايمان خوشايند خدا عملکردن است، نه خوشايند خود و ديگران. مسلمان مؤمن به خدا و روز جزا، بايد براي خوشايند خدا، پا روي خوشايند خود و ديگران بگذارد و بداندکه: دينداري بهمعناي واقعي، دشواريها داردکه چارهاي جز تحمّلآنها نداريم.
آية 151 سورة انعام، به اصول محرّمات و معاصيكبيره اشاره نموده و پيامبر(ص) را مخاطب قرار ميدهد و ميفرمايد: «قُل: تَعالَوا أتلُ ما حَرَّمَ رَبُّکُم عَلَيکُم»؛ «بگو: بياييد تا آنچه را كه خدا بر شما حرامکردهاست، بيانكنم».
آنگاه، اوّلينمحرّم از محرّمات را تحت عنوان شرك نشان دادهكه: «ألاّتُشرِکوا بِهِ شَيئا»؛ «چيزي را شريک و همتاي خدا قرار ندهيد». و بعد، دومينمحرّم از محرّمات را بلافاصله بعد از شرك، تحت عنوان «احسان به والدين» نشان داده و ميفرمايد: «وَ بِالوالِدَينِ إحسانا».
و حالآنكه: تناسب رعايت همآهنگي با ساير تحريمها درآيه، اقتضا ميكردكه بفرمايد: وَ بِالوالِدَينِ عِصيانا. يعني، همانگونهكه شرك نسبت به خدا حرام است، نافرماني نسبت به والدين نيز حرام است. ولي تغيير عبارت دادهاست و فرموده: «وَ بِالوالِدَينِ إحسانا». يعني، شرك به خدا حرام است و احسان به والدين واجب. و با اينتغيير عبارت به ايننكته اشاره فرمودهكه: نسبت به والدين، نهتنها، نافرماني و عصيان حرام است، بلكه اطاعت فرمان و احسان، واجب.
يعني، فرزند نسبت به والدين دو وظيفه دارد: يكي اينكه مراقب باشد هيچگاه از خود عصيان و مخالفت فرمان نشان ندهد. و دوم اينكه: خود را در همهحال، موظّف به احسان و خدمتگزاري بهآنها بداند.
در روايت داريمكه: راجع به مصاديق احسان به والدين، از معصوم(ع) سؤال شد. در جواب فرمود: همينقدركه فهميدي پدر يا مادر، به چيزي نياز دارند، هرچند از تمكّن مالي و نيروي بدني برخوردار باشند، ولي ميخواهندكاري انجام بشود، تو، همينكه اينمطلب را فهميدي، به انجامآنكار اقدامكن و منتظر نباشكهآنها بگويند و از تو بخواهند.
نقل شدهكه: جواني، خدمت امام صادق(ع) شرفياب شد وگفت: پدر من، خيلي پير و از پا افتاده شدهاست، بهطوري كه ديگري بايد او را به دستشويي و حمّام ببرد و توانايي لازم براي انجامكارهاي شخصي خودش ندارد.
امام صادق(ع) فرمود: إن اِستَطَعتَ أن تَلِيَ ذلِکَ مِنه، فَافعَل؛ تو، خودت، اگر توانايي انجام اينکارها را دربارة پدر داري، انجام بده. و به ديگري واگذار مکن. و حتّي اگر نوکر و کلفت هم داري، بهآنها واگذار مکن؛ خودت او را به دوش بگير و به جاييکه بايد برود، ببر؛ وَ لَقِّمهُ بِيَدِک، فَإنَّهُ جُنَّهٌ لَکَ غَداً؛ و با دست خودت لقمه درستکن و به دهانش بگذارکه فردا، همينلقمه، سپري براي تو ازآتش جهنّم خواهد شد.
از باب مثال: اگركسي، ماشين و رانندهاي دارد و همة کارهاي او را آنراننده انجام ميدهد. حال، اگر روزي، پدر يا مادر خواست جايي برود، او، خودش، پشت فرمان بنشيند و رانندگيکند.که در اينصورت، عِلاوه بر حلّ مشکلآنها، احترام و ادبکرده و تعظيم و تکريمشان نمودهاست. و لذا اين، حساب جداگانهاي نزد خدا براي او خواهد داشت.
آغازآية 23 سورة اِسراء ميفرمايد: «وَ قَضي رَبُّک ألاّتَعبُدوا إلاّ إيّاه وَ بِالوالِدَينِ إحسانا»؛ «و پروردگار تو حکمکردهکه: جز او را نپرستيد و نسبت به والدين نيکوکاري و احسان همهجانبه را رعايت نماييد».
سپس، ادامة آيه، احسان به والدين را چنين توضيح ميدهدكه: «إمّا يَبلُغَنَّ عِندَکَ الکِبَرَ أحَدُهما أوکِلاهُما، فَلاتَقُل لَهُما اُفّ وَ لاتَنهَرهُما وَ قُل لَمُها قَولاً کَريما»؛ «هرگاه يکي ازآندو يا هر دويآنها درکنار تو به سنّ پيري برسند و نيازمند بهکمک تو بشوند، مراقب باشکه کمتريناهانتي از تو بهآنها نشود، و حتّي سبکترينتعبير بيادبانه، يعني اُف، نسبت به آنها به زبان نياور و بانگ برآنها مزن و فرياد بر سرشان مکش، بلکه با گفتاري مؤدّبانه و نرم و لطيف با آنها سخن بگو».
سپس،آية بعد: «وَ اخفِض لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحمَه»؛ «و بالهاي تواضع از لطف و مَحَبّت را در برابرشان فرودآر».
وقتي مرغ ميخواهد بچّة خود را نوازشکند، بال و پرش را نرمکرده و پايين ميآورد و بچّهاش را زير بال و پرش ميگيرد. تو هم، پدر و مادر پير و ناتوانت را زير بال و پر تواضع خود بگير و مورد مهر و نوازش قرارشان ده؛ همانطور کهآنها، تو را در زمانکودکي و ناتوانيات، زير بال محبّتشانگرفتند؛ «وَ قُل: رَبِّ ارحَمهُما،کَما رَبَّياني صَغيرا»؛ «و بگو: پروردگارا،آنها را مشمول رحمتتگردان، همانگونهکهآنها مرا درکودکي تربيتمکردند»، تو با رحمت بيپايانت محبّت آنها را نسبت به من درکودکي، جبران فرما. چهآنکه تو أرحَمُالرّاحِميني.
نقل شدهکه: جواني، در حال احتضار و جان دادن بود. پيامبر اکرم(ص) به عِيادت او رفت وکنار بسترش نشست و به او فرمود: بگو: أشهَدُ أن لا إلهَ إلاَّ الله. او، زبانش بندآمد و نتوانست اينجمله را بگويد. بار ديگر، رسول خدا(ص) از او خواستکه شهادتين را بگويد، ولي او، باز نتوانستکه بگويد! زنيآنجا نشستهبود. رسول اکرم(ص) از او پرسيد:آيا اين جوان، مادر دارد؟آنزنگفت: بله؛ من مادرش هستم. فرمود: مگر تو از او ناراضي هستي؟ زن گفت: بله يا رَسولَ الله، اکنون، شش ماه استکه با او حرف نزدهام؛ اذيّتمکرده و دلم را سوزانده است. رسول خدا(ص) فرمود: او، الآن در تنگنا و تحت فشار قرارگرفتهاست؛ ازگناه او درگذر و عفوشکن تا آسان جان بدهد. زنگفت: من نميخواستم از او راضي شوم، ولي براي اطاعت امر شما، از اوگذشتم و راضي شدم؛ خدا از او راضي باشد.آنگاه، رسول اکرم(ص) رو بهآن جوانکرد و فرمود: بگو: أشهَدُ أن لا إلهَ إلاَّ الله. او دفعتاً زبانش باز شد وگفت. رسول خدا(ص) از او پرسيد: چه ميبيني؟ گفت:آدمي بدبو و زشت، با قيافهاي وحشتناک به من حملهکردهبود؛ اَلحال، او در حال رفتن است وآدمي خوشرو و خوشبو رو به من ميآيد. رسول اکرم(ص) فرمود: بگو: يا مَن يَقبَلُ اليَسير وَ يَعفو عَنِ الکَثير اِقبَل مِنِّي اليَسير وَ اعفُ عَنِّي الکَثير. او، اينجمله را گفت و تکرارکرد تا روح از بدنش جدا شد.
ملاحظه ميفرماييد؛ تا مادر از او راضي نشدهبود، تلقين پيغمبر(ص) هم، مؤثّر در نجاتش نشد و زبانش را برايگفتن شهادتين باز نکرد. يعني، رضايت خدا و رسول خدا(ص) هم، مشروط به رضايت والدين است.
و لذا درآيات متعدّد از قرآنكريم، «احسان به والدين»، در رديف اعتقاد به «توحيد و ايمان به خدا» قرارگرفتهاست.
درآية 14 سورة لقمان، خدا ميفرمايد: «وَ وَصَّينَا الإنسانَ بِوالِدَيهِ...أنِ اشکُر لي وَ لِوالِدَيک، إلَيَّ المَصير»؛ «ما به انسان دربارة والدينش سفارشکردهايم...که نسبت به من و نسبت به والدينت شاکر و سپاسگزار باش،که بازگشت همه، بهسوي من است».
همانگونهكه ميبينيم، خداوند منّان، شکر و سپاس نسبت به والدين را همدوش با شکر و سپاس نسبت به خودش قرار دادهاست. يعني، تو اي انسان، همانطورکه خودت را موظّف ميدانيکه در مقابل نعمتهاي من شاکر باشي، بايد همانطور، خودت را موظّف بدانيکه در مقابل زحمات و خدماتيکه والدين نسبت به تو انجام دادهاند، شاکر باشي.
نقل شدهکه: جواني، خدمت رسول اکرم(ص) عرضکرد: يا رَسولَ الله، من، جوانم و نيرومند، و دوست دارم در جِهاد شرکتکنم و همراه سربازان اسلام، به ميدان جهاد بروم. ولي والدين من پير شدهاند و رضا به رفتن من نميدهند و دوست دارندکه من درکنارشان باشم.
البتّه، ميدانيمکهگاهي، جهاد بر هر فرد مسلماني واجب عيني ميشود. وآن در صورتي استکه مثلاً دشمن بهکشور حملهکردهاست و بر همة مردم واجب شدهکه قيامکنند و در مقام دفع دشمن برآيند. در اينصورت، ديگر، رضايت والدين شرط نيست. ولي در صورتيکه نيرو براي مقابلة با دشمن بهقدرکافي موجود باشد، جهاد، واجبکفايي، و از ديگران ساقط است. و در چنينشرايطي بودهکهآنجوان، از رسول اکرم(ص) سؤالکردهاستکه: من، علاقهمند به جهاد هستم، ولي والدينم، رضا به رفتن من نميدهند؛ وظيفة من چيست؟ رسول اکرم(ص) فرمود: اکنونکه نيرو براي مقابلة با دشمن بهقدرکافي داريم، اگر والدين تو راضي به رفتن تو نميباشند، بروکنارآنها بمان؛ و من به تو قول ميدهم هر شبانه روزيکه درکنار والدينت باشي وآنها با تو انس بگيرند، ثواب جهاد يک سال، در نامة عملت نوشته شود.
اينبيان از رسول خدا(ص) هم، نشانگر ايناستکه شکر والدين،آنچنان اثرگذار در زندگي انسان و موجب رضاي خدا ميگرددکه ثواب يک سال جهاد، در اِزاي يک شبانهروز انس با والدين داشتن، به او داده ميشود.
از اين عجيبتر اينکه: باز،آنحضرت(ص) فرمودهاست: ما مِن وَلَدٍ بارٍّ يَنظُرُ إلي والِدَيهِ نَظَرَ رَحمَهٍ، إلاّ کانَ لَهُ بِکُلِّ نَظرَهٍ حَجَّهٌ مَبرورَه؛ هر فرزند نيکوکار نسبت به والدين، وقتي با نگاه مَحَبَّتآميز، به صورت والدينش نگاه ميکند، به هر نگاه مهرآميزش، ثواب يک حجّ مقبول به او داده ميشود.کسي پرسيد: يا رَسولَ الله، اگر روزي صد بار هم، به چهرة والدين نگاه با محبّتکند، ثواب صد حجّ مقبول ميبرد؟ فرمود:آري؛ ثواب صد حجّ مقبول ميبرد.
اينجاستکه بايد تذکّراً خدمت دوستان عزيز و محترم عرض شود: عزيزان، قدر نعمت وجود والدين خود را بدانيمکه اگر باتوجّه زندگيکنيم، تمام زندگي ما، غرق در ثواب خدا خواهد شد.
ازآنطرف نيز، از امام صادق(ع) نقل شدهکه فرمودهاست: مَن نَظَرَ إلي أبَوَيهِ نَظَرَ ماقِت، وَ هُما ظالمانِ لَه، لَم يَقبَلِ الله لَهُ صَلاهً؛ اگرکسي، با نگاه خشمآلود به والدينش نگاهکند، نمازش مقبول خدا نميشود، هرچند والدين نسبت به او ستم روا دارند. و حقوق او را رعايت نکنند.که در اينصورت،آنها گناهکردهاند و نزد خدا مسؤولند، ولي فرزند، در هر حال، موظّف به احسان و خوشرفتاري با آنهاست و حتّي نگاهش هم بهآنها بايد نگاه مهرآميز باشد.
و اينحرف، ازآنحرفهايي استکه خوشايند بسياري از ما مردم نيست، ولي بايد دانستکه ملاک ايمان خوشايند خدا عملکردن است، نه خوشايند خود و ديگران. مسلمان مؤمن به خدا و روز جزا، بايد براي خوشايند خدا، پا روي خوشايند خود و ديگران بگذارد و بداندکه: دينداري بهمعناي واقعي، دشواريها داردکه چارهاي جز تحمّلآنها نداريم.
آية 151 سورة انعام، به اصول محرّمات و معاصيكبيره اشاره نموده و پيامبر(ص) را مخاطب قرار ميدهد و ميفرمايد: «قُل: تَعالَوا أتلُ ما حَرَّمَ رَبُّکُم عَلَيکُم»؛ «بگو: بياييد تا آنچه را كه خدا بر شما حرامکردهاست، بيانكنم».
آنگاه، اوّلينمحرّم از محرّمات را تحت عنوان شرك نشان دادهكه: «ألاّتُشرِکوا بِهِ شَيئا»؛ «چيزي را شريک و همتاي خدا قرار ندهيد». و بعد، دومينمحرّم از محرّمات را بلافاصله بعد از شرك، تحت عنوان «احسان به والدين» نشان داده و ميفرمايد: «وَ بِالوالِدَينِ إحسانا».
و حالآنكه: تناسب رعايت همآهنگي با ساير تحريمها درآيه، اقتضا ميكردكه بفرمايد: وَ بِالوالِدَينِ عِصيانا. يعني، همانگونهكه شرك نسبت به خدا حرام است، نافرماني نسبت به والدين نيز حرام است. ولي تغيير عبارت دادهاست و فرموده: «وَ بِالوالِدَينِ إحسانا». يعني، شرك به خدا حرام است و احسان به والدين واجب. و با اينتغيير عبارت به ايننكته اشاره فرمودهكه: نسبت به والدين، نهتنها، نافرماني و عصيان حرام است، بلكه اطاعت فرمان و احسان، واجب.
يعني، فرزند نسبت به والدين دو وظيفه دارد: يكي اينكه مراقب باشد هيچگاه از خود عصيان و مخالفت فرمان نشان ندهد. و دوم اينكه: خود را در همهحال، موظّف به احسان و خدمتگزاري بهآنها بداند.
در روايت داريمكه: راجع به مصاديق احسان به والدين، از معصوم(ع) سؤال شد. در جواب فرمود: همينقدركه فهميدي پدر يا مادر، به چيزي نياز دارند، هرچند از تمكّن مالي و نيروي بدني برخوردار باشند، ولي ميخواهندكاري انجام بشود، تو، همينكه اينمطلب را فهميدي، به انجامآنكار اقدامكن و منتظر نباشكهآنها بگويند و از تو بخواهند.
نقل شدهكه: جواني، خدمت امام صادق(ع) شرفياب شد وگفت: پدر من، خيلي پير و از پا افتاده شدهاست، بهطوري كه ديگري بايد او را به دستشويي و حمّام ببرد و توانايي لازم براي انجامكارهاي شخصي خودش ندارد.
امام صادق(ع) فرمود: إن اِستَطَعتَ أن تَلِيَ ذلِکَ مِنه، فَافعَل؛ تو، خودت، اگر توانايي انجام اينکارها را دربارة پدر داري، انجام بده. و به ديگري واگذار مکن. و حتّي اگر نوکر و کلفت هم داري، بهآنها واگذار مکن؛ خودت او را به دوش بگير و به جاييکه بايد برود، ببر؛ وَ لَقِّمهُ بِيَدِک، فَإنَّهُ جُنَّهٌ لَکَ غَداً؛ و با دست خودت لقمه درستکن و به دهانش بگذارکه فردا، همينلقمه، سپري براي تو ازآتش جهنّم خواهد شد.
از باب مثال: اگركسي، ماشين و رانندهاي دارد و همة کارهاي او را آنراننده انجام ميدهد. حال، اگر روزي، پدر يا مادر خواست جايي برود، او، خودش، پشت فرمان بنشيند و رانندگيکند.که در اينصورت، عِلاوه بر حلّ مشکلآنها، احترام و ادبکرده و تعظيم و تکريمشان نمودهاست. و لذا اين، حساب جداگانهاي نزد خدا براي او خواهد داشت.
نامه ای به فرزند
فرزند عزیزم:
آن زمان که مرا پیر و از کار افتاده یافتی،
اگر هنگام غذا خوردن لباسهایم را کثیف کردم ویا نتوانستم لباسهایم را بپوشم
اگر صحبت هایم تکراری و خسته کننده است
صبور باش و درکم کن
یادت بیاور وقتی کوچک بودی مجبور میشدم روزی چند بار لباسهایت را عوض کنم
برای سرگرمی یا خواباندنت مجبور میشدم بارها و بارها داستانی را برایت تعریف کنم...
وقتی نمیخواهم به حمام بروم مرا سرزنش و شرمنده نکن
وقتی بی خبر از پیشرفتها و دنیای امروز سوالاتی میکنم،با تمسخر به من ننگر
وقتی برای ادای کلمات یا مطلبی حافظه ام یاری نمیکند،فرصت بده و عصبانی نشو
وقتی پاهایم توان راه رفتن ندارند،دستانت را به من بده...همانگونه که تو اولین قدمهایت را کنار من برمیداشتی....
زمانی که میگویم دیگر نمیخواهم زنده بمانم و میخواهم بمیرم،عصبانی نشو..روزی خود میفهمی
از اینکه در کنارت و مزاحم تو هستم،خسته و عصبانی نشو
یاریم کن همانگونه که من یاریت کردم
کمک کن تا با نیرو و شکیبایی تو این راه را به پایان برسانم
فرزند دلبندم،دوستت دارم
دوست های خودتان رو هم از این متن محروم نگذارید.
تاریخ انتشار : ۱۱ آذر ۱۳۹۱
تاکنون هیچ دیدگاهی برای این نوشته ثبت نشده است.